
در انیمیشن روی ماه داستان دختری به نام فی فی را دنبال می کند که از طریق والدینش با چانگ ای ، الهه ی چینی روی ماه آشنا می شود. پس از درگذشت مادرش فی فی در تلاش است تا وجود چانگ ای را اثبات کند و به همین منظور یک سفینه ی فضایی می سازد که به اندازه ی کافی قدرتمند است تا او را به ماه برساند و با این شخصیت افسانه ای ملاقات کند و…
در فیلم جوجو خرگوشه پسری نوجوان به نام جوجو که در ارتش آلمان نازی خدمت میکند، متوجه میشود که مادرش یک دختر یهودی را در اتاق زیر شیروانی خانهشان پنهان کردهاست. در این شرایط، جوجو باید با تعصبات ناسیونالیستی خود رودرو شود و...
در طی یک سفر جاده ای به یک کلبه دورافتاده شمالی، مادری و دختر نوجوانش یک مسافر سوار جوان را سوار میکنند که معلوم می شود دزدی است که از یک قاتل بیرحم فرار می کند.
دیجی والتر" یک پسر 12 ساله است که همیشه از پنجره ی اتاقش خانه ی آقای نبرکرکر را دید می زند آقای نبرکرکر همسایه ی مرموزی است و هر چیز که در حیاط خانه اش بیافتد مصادره می کند پدر و مادر دیجی برای تعطیلات آخر هفته به خارج از شهر می روند و دیجی را به پرستار بچه الیزابت می سپارد ولی دیجی همراه ...
یک مادر مجرد جوان به همراه دو فرزندش توسط یک سابق خشن اسیر می شود و باید قبل از اینکه خیلی دیر شود نقشه فرار آنها را بکشد.
آلشا پوپوویچ باید توگارین زمی را بگیرد و پول دزدیده شده را با کمک یک اسب سخنگو (که همیشه صحبت می کند و در مورد همه چیز نظر دارد)، یک مادربزرگ دانا، یک الاغ و یک زیبارو لیوبوا بازگرداند.
لوسیا، یک دختر کوچک فعال، دندان خود را از دست می دهد. سانتیاگو، پدرش، یک رئیس بیکار است و مادرش، پیلار، یک معمار موفق اما پرکار است، لوسیا را با گفتن اینکه پری دندان مودار (موشی به نام پرز) به اتاق خوابش میآید، اطمینان میدهد. دندان او را جمع کن و مقداری پول به جایش بگذار.
رمکو فوتبالیست با استعداد 11 ساله ای است که تنها یک رؤیا دارد؛ راهیابی به تیم ملی نونهالان کشورش هلند. پدرش «اریک» مربیگری او را به عهده میگیرد و همهچیز خوب پیش میرود تا آنکه ناگهان اریک میمیرد. رمکو و مادرش «سیلویا» شوکه میشوند. اما رمکو بر خودش مسلط میشود و برای رسیدن به رؤیایش دست از تلاش برنمیدارد. در این مسیر، دو دوست خوبش «آنی» و «وینستون» هم به او کمک میکنند…
در پاریس، فرانسه در سال 1910 زنی دارای یک گربهٔ مادر و چندین بچه گربه می باشد که در بهترین شرایط زندگی می کنند. وی علاوه بر این گربه ها خدمتکاری به نام ادگار نیز دارد و این اشخاص تنها کسانی می باشند که همراه وی هستند، وی با فراخواندن وکیلش و تنظیم وصیعت نامه اش مبنی بر اعطای کل اموالش پس از مرگ به گربه ها و متوجه شدن این موضوع از سوی ادگار باعث می شود که ادگار به فکر نابودی گربه ها بیفتد و آنان را در شبی می دزد و به مکان دوردستی در بیرون از شهر می برد. این گربه ها پس از این درصدد بازگشت به پاریس و خانهٔ صاحبشان بر می آیند و در راه با گربهٔ نری به نام اومالی آشنا می شوند و با کمک او...
«سانیال» مرد ثروتمندی است که در حمله ای، همراه خدمتکارش کشته می شود. خدتمکار وفادار سانیال، پیش از مرگش «راجا»، پسر ارباب سانیال را به همسرش «سابیتری» می سپارد تا از راجا حتا بیشتر از پسر خودش «آرجون» مراقبت کند. اما پدربزرگ آرجون، او را از مادر دور می کند. حال سابیتری باید بین دوری از آرجون و حفظ جان راجا، یکی را انتخاب کند...