عبدالسلام که یک مهاجر افغان است، به همراه دخترش مرونا در یک کارگاه مشغول کار و زندگی است. عشقی در راه است عشق صابر به مرونا، عشقی که فرجامش را هیچ کس نمی داند، نه صابر، نه مرونا و نه حتی عبدالسلام ...
فیلم دربست در ژانر اجتماعی به کارگردانی علی خامه پرست محصول سال 1394 است. این فیلم اولین تجربه علی خامه پرست است که در گروه هنر و تجربه اکران شد. علی خامه پرست می گوید: این فیلم ماحصل مشاهداتم در مترو و اتوبوس همگانی و دقت بر روی مسافرانی که غرق در رویاها و خیره به نقطه ای در سکوت در حال طی مسیر بودند و بحث های عامیانه ما بین راننده تاکسی و مسافران در باب تورم و مشکلات زندگی و …
درام خانوادگی است که در یک بستر اجتماعی روز اتفاق میافتد. فیلم دربارهٔ زندگی یک زن وکیل به نام بیتا است که در کار خود تبحر دارد و بیشتر پروندههای مربوط به طلاق را قبول میکند. همسر او حمید در یک شرکت بزرگ کار میکند و به واسطه شغلش با میترا که به تازگی از خارج آمده آشنا میشود...
فیلم عشق و جنون در ژانر خانوادگی محصول سال 1392 و به کارگردانی حسن نجفی است. در خلاصه داستان این فیلم آمده است که مردی بعد از گذشت 30 سال از یک اتفاق که او را دچار سوتفاهم کرده، به تهران می آید تا انتقام بگیرد. او در این میان با دو نفر از نسل جوان آشنا می شود و...
داستان فیلم به وقایع پس از جنگ جهانی دوم در سال 1334 در ایران می پردازد. در این شوروی به دلیل حضور در ایران و استفاده از راه آهن کشور می بایستی به ایران غرامت پرداخت کند. به همین منظور یک سرهنگ ایرانی به نام فرامرز تکین مامور می شود تا به همراه چند شخصیت سیاسی عازم شوروی شود تا یازده و نیم تُن طلا را از طریق کشتی به ایران منتقل کنند. اما در این راه تکین متوجه توطئه هایی می شود که ...
در فیلم فراری گلنار در پی یافتن یک ماشین فراری قرمز به تهران می آید تا شاید به آرزوهای خود برسد. نادر با آگاهی از موقعیت گلنار تلاش می کند او را به واقعیت های زندگی برگرداند اما...
داستان دو زن راننده تاکسی، یک بازیگر، یک استاد موسیقی و شخصیتهای دیگر است که مخاطب در طول فیلم شاهد گرههای داستان هر کدام از این شخصیتهاست که به صورت موازی روایت میشود...
این فیلم داستان قصه عشق یک خبرنگار ایرانی به یکی از بازماندگان بمباران شیمیایی حلبچه است...
در فیلم بیست و یک روز بعد همیشه همینجوریه! آخرین بار هوا ابر شد. باد گرفت. درختا داشتن از جا کنده می شدن. اونقدر بارون شدید شد که سیل شهرو گرفته بود. پرندهها دور و بر لونه هاشون جیغ می کشیدن. یکی از بچهها قسم میخورد خودش دیده خورشید یکی دوبار نورش کم و زیاد شده…
حامد باید برای عمل قلب خواهرش دست به یک انتخاب بزند، انتخابی که در آینده مسیرهای متفاوتی را پیش روی او قرار داده است…