پسری جوان تنها بازمانده از گروه وایکینگهایی است که به قصد غارت دهکدههای بومیان از کشور خود عازم قاره آمریکا شده بودند؛ این پسر توسط یک زن بومی در میان بقایای کشتی درهم شکسته وایکینگها، پیدا و بزرگ میشود؛ سالها بعد، او باید از قبیله خود که توسط وایکینگها مورد حمله قرار گرفته است، دفاع کرده و…
ایران و اسپانیا برای راه اندازی یک پروژه بزرگ در جزیره هندورابی در جنوب ایران به توافق رسیدهاند، شرکتها و افراد بسیاری به طمع برنده شدن در این مناقصه شرکت کردهاند. مهندس سعید پارسا که چندسالی است از همسرش رؤیا عضدی جدا شده و رئیس یکی از شرکتهای حاضر در مناقصه است. دیگران نیز با اهداف متفاوت سعی در برنده شدن در این مناقصه سرنوشت ساز را دارند. رسیدن به موفقیت برای آدمهای این قصه منجر به پیچیدگیهایی در روایت آن میشود.
کاترین «کیا» کلارک یک دختر جوانِ بیپایان مدبر است که در نزدیکی مرداب کارولینای شمالی بزرگ میشود. کیا که در اوایل دهه 1950 توسط والدین و خواهر و برادرهای بزرگترش رها شده بود، یادمیگیرد که به تنهایی زنده بماند. به او توسط دوستش تیت واکر خواندن و نوشتن آموزش داده میشود، و...
هنرمندی دوباره به دره هادسون نقل مکان می کند و شک می کند که ازدواج او تاریکی شومی در پی خواهد داشت ، همان چیزی که در تاریخ خانه جدید کم کم هویدا می شود و …
بدون هشدار، میلیون ها درهای مرموز بیگانه به طور ناگهانی در سراسر جهان ظاهر می شوند. در شتاب برای تعیین دلیل ورود آنها، بشر باید با هم همکاری کنند تا هدف این ناهنجاری های کیهانی را درک کنند. اتفاقات عجیب و غریبی که...
داستان ماجراهای جونیور، پسر پیتر خرگوشه هست. پیتر خرگوشه بعد از شکست دادن خرگوش دم آهنی، الان رئیس کارخانه آبنبات سازی جشن عید پاک در دره آپریل شده.
در سال 1358، دو دانشجوی داوطلب در جهاد سازندگی راهی منطقهی سیستان و بلوچستان میشوند. تصور این دو دانشجو این است که با ایراد سخنرانی برای مردم و انتخاب نمایندهای از بین خودشان، مشکلاتشان را مرتفع کنند. اما نفوذ خان آنچنان است که آن دو درمییابند امکان ایجاد پایگاه فرهنگی، به سادگی که تصورش را داشتهاند، مقدور نیست؛ لذا راه دیگری را برای رسالت خود برمیگزینند که کمتر از مبارزهی رویارو نیست...
پدری سخت کوش که فقط می خواهد یک زندگی خوب برای دختر 8 ساله تیز هوشش فراهم کند. کار معمولی او در نظافت استخر دره سان فرناندو پیشانی برای منبع درآمد واقعی او است: شکار و کشتن خون آشام ها.
حسین در آستانه ازدواج دومش ـ با فرشته دختر دایی اش ـ از طریق یكی از همسایه ها درمی یابد پسرش رضا برخلاف تصور او، زنده است و نزد دوست صمیمی اش احمد و همسرش مریم، زندگی می كند....
جواد كه از خانواده متمولی است، شیفته دختر فقیر قالیباف می شود. والدین مرد جوان با این وصلت مخالفت می كنند. جواد بر رأی خود پافشاری كرده و سرانجام به جهت ادامه مخالفت ها خانواده اش را ترك می كند. پس از آن طی حادثه ای سلامت خود را از دست می دهد.