ناتوانی یک پسر نوجوان خجالتی در نه گفتن زمانی آزمایش می شود که یک دختر سرسخت او را به سفری عرفانی در میان برف تابستانی می کشاند تا مادر گم شده اش را پیدا کند.
یئو رئوم پس از اینکه توسط دوست پسرش اخراج می شود و مادرش را در یک تصادف از دست می دهد، تصمیم می گیرد برای انجام هیچ کاری به دهکده ای کوچک نقل مکان کند.
در ایران پدر و مادرها به بچه هاشون اجازه هر کاری را نمی دهند، ولی همیشه نوه داستانش فرق داره!
داستان بنیان گذار پادشاهی باستان کره جنوبی گوگوریو در 37 سال قبل از میلاد است. جومونگ وقتی متوجه می شود که برادران ناتنیش قصد کشتن او را دارند تلاش می کند که انتظارات پدر و مادرش را برآورده کند و شروع به ساختن خود می کند تا جایی که مهارت هایش در هنرهای رزمی و استراتژی های ذهنیش در بالاترین حد ممکن قرار می گیرد.
نام شین پسر خانوادهای است که شرکت بزرگی را اداره میکنند. او بعد از یک تصادف غیرمنتظره به کما میرود؛ مادرش که متخصص هوش مصنوعی است، ربات اندرویدی به نام «نام شین 3» درست میکند که کاملاً شبیه پسر خودش است. رباتی که وارد دنیای انسانها میشود و وانمود میکند خود «نام شین» است.
زندگی آرام امیرعلی و مرجان که زوجی میانسال هستند با پا فشاری مرجان روی تصمیماش مبنی بر اجاره رحم، ناخواسته وارد آزمایشها و دو راهیها و مخاطرات اخلاقی میشود.
فیلم کوتاه وضعیت اورژانسی، داستان دختری شش ساله به نام نازنین است که سعی میکند با نزدیک شدن به مامور اورژانس که برای مداوای مادرش به خانه آنها آمده، پرده از رازی بردارد که آزارش میدهد.
عرضه هوا در آینده نزدیک کمیاب است و هنگامی که دو غریبه ناامید برای یافتن یک پناهگاه اکسیژن وارد میشوند، مادر و دختری را مجبور میکند تا برای بقا مبارزه کنند.
هنگامی که پیوندهای ناگسستنی ایجاد می شود، قهرمانان ظهور می کنند - و افسانه ها ساخته می شوند، شورشیان برای نبرد علیه دنیای مادر آماده می شوند.
پس از از دست دادن فروشگاه لباسشویی خود در یک حادثه آتش سوزی، یک مادر مجرد Duk-hee از یک بانک تماسی دریافت می کند که یک وام سخاوتمندانه اولیه را ارائه می دهد بنابراین او بلافاصله آن را می گیرد. اما بلافاصله پس از آن، او متوجه می شود که قربانی یک طرح فیشینگ صوتی شده است. دوک هی که ویران شده برای کمک به پلیس مراجعه می کند، اما از اینکه امیدی به پس گرفتن پولش وجود ندارد، ناامیدتر می شود. در لحظه ناامیدی، جائه مین، فیشری که او را فریب داده بود، یک بار دیگر تلفن خود را زنگ میزند تا به دوک هی در مورد سازمان جنایتکاری که او را قفل کرده و او را مجبور به برقراری تماسهای فیشینگ صوتی از چین کرده است اطلاع دهد. با آن تماس، دوک هی تصمیم می گیرد خودش این پرونده را بررسی کند و با دوستانش با هواپیما به چین برود.