داستان فیلم درباره ی چند دانشجوی جوان است که برای یک جشن به خانه ی دوستشان مجید میروند و با ورود یک روحانی سالخورده برایشان حوادثی پیش می آید که ....
ابری برسر شهر سایه افکنده است،لکه ابری به دنبال لکه گمشده خود می گردد. کسری به دنبال خواهرزاده گمشدهاش ، شهر را جست و جو می کند. در همین حال، مروا زخم خورده از زندان آزاد می شود..
حسین در آستانه ازدواج دومش ـ با فرشته دختر دایی اش ـ از طریق یكی از همسایه ها درمی یابد پسرش رضا برخلاف تصور او، زنده است و نزد دوست صمیمی اش احمد و همسرش مریم، زندگی می كند....
ناصر به جرم قتل به زندان میافتد. در زندان با تقی، فری، هوشنگ و حشمت آشنا میشود. هوشنگ سعی میکند از زندان فرار کند و…
خانواده آمپولچی که تولیدکننده آمپول هستند با وحشت فرزندانشان از آمپول مواجه میشوند ولی درنهایت ورزش فوتبال و انتخاب برای ردههای قهرمانی به کمک فرزندانشان میآید.
تئاتر اعتراف به کارگردانی و بازیگری شهاب حسینی و با حضور علی نصیریان که با استقبال خوب مخاطبان رو به رو شد داستان جنایتکاری مزدور است که برای اعتراف نزد کشیش به کلیسا می رود. این قاتل جنایتکار که دوران کودکی بدی را سپری کرده و بارها مورد آزار قرار گرفته است برای انتقام گرفتن ...
جواد كه از خانواده متمولی است، شیفته دختر فقیر قالیباف می شود. والدین مرد جوان با این وصلت مخالفت می كنند. جواد بر رأی خود پافشاری كرده و سرانجام به جهت ادامه مخالفت ها خانواده اش را ترك می كند. پس از آن طی حادثه ای سلامت خود را از دست می دهد.
زنی به نام آذر اقدام به کارهای غیرقانونی و خلاف برای دیگران و کسب درآمد از این راه میکند...
در فیلم جیب بر خیابان جنوبی بگذار به ضرب شمشیر یک دلاور از پا درآیم، پولاد در قلب و لبخند بر لب. زمانی چنین گفته بودم، ولی تقدیر چه بازی ها که ندارد، میدان جنگ من فاضلاب گند خیابان بود و خصم من یک گاری با باری هیزم. بسیار منطقی است، من همه چیزم را از دست داده ام، حتی مردنم را..
در فیلم هرچی خدا بخواد به ونداد طاهری اطلاع میدهند که پدرش در جزیره کیش فوت کردهاست. همزمان به پارمیدا نصیری هم اطلاع میدهند که مادرش در جزیره کیش دچار سانحه شده و مردهاست. داستان فیلم از فرودگاه مهرآباد شروع میشود و...