پدر آرش (بابک حمیدیان) باید به خارج از کشور برود و قرار میشود دوستان آرش، بابک (سیامکانصاری) و بهنود (جواد عزتی)، کنار او بمانند تا تنها نباشد. در این میان آرش تصمیم میگیرد دکوراسیون داخلی خانه را تغییر بدهد. خانم طراح در اتاقی را باز میکند که گوگو (خرگوش آرش) داخل آن اتاق است و خرگوش فرار میکند. سپس این سه نفر به دنبال گوگو کمی از روزشان را به هدر میدهند. آرش میفهمد که امروز تولد دختر خانم طراح است و هیچکدام از دوستهایش نمیتوانند به جشن تولد او بیایند. برای همین، این سه نفر...
روز 25 تیرماه سال 1331 ، «سیداحمد نصر» بخاطر چاپ اعلامیه ای از «دكتر حسین فاطمی » در برابر چشمان دخترش ترور می شود و چاپخانه اش را نیز آتش می زنند. «سیدمحمود نصر» به كمك برادرزاده اش می شتابد، اما ...
مردی به نام پیمان، پس از تحمل چهار سال زندانی آزاد میشود، او بعد از آزادی به دنبال همسرش مونس و دخترش الهام میگردد و…
پلنگي به روستا مي زند و اهالي آبادي در پي ميرشكار مي روند. ميرشكار به اتفاق دنيا درصدد پيگيري برمي آيند. هر يك از اهالي آبادي به نوعي از پلنگ زخم خورده اند. تله كار مي گذارند و راه هاي مختلف شكار را طي مي كنند. در يك شب پلنگ را مي بينند و مي خواهند شكارش كنند كه دختري به نام روجا را مقابل او مي بينند. دختر براي پلنگ آواز مي خواند و مانع كار ميرشكار و دنيا مي شود. دنيا عاشق روجا مي شود. ميرشكار درصدد نجات، و دنيا درصدد انتقام برمي آيند. سرانجام پلنگ به ضرب گلوله اي زخمي مي شود. روجا دنيا را زخمي مي كند و به جنگل مي زند و...
اسی که به جرم قتل زندانی است، با کمک رفیقش حاج توفیق از زندان آزاد میشود. اسی پس از آزادی سراغ دوستش علی میرود که در تعمیرگاه کار میکند. علی به او میگوید در همان تعمیرگاه مشغول کار شود اما اسی میگوید قصد دارد پولی کلان دربیاورد. اسی که متوجه میشود لیلا دختری که دوستش داشت - ازدواج کرده و به خارج رفته کاملاً سرخورده میشود. او سپس..
آقاي دشتبان كه كارمند بوده، بازنشسته مي شود و اين بازنشستگي شروع اختلافات او با همسرش در خانه است. دختر دانشجوي آقاي دشتبان خواستگاري به نام مهران شكوري دارد كه در همسايگي آنهاست و از محبوبه و خانواده اش جواب منفي گرفته است، اما خواستگار ديگر محبوبه كه بهروز نام دارد مورد علاقه ي اوست و خانواده هم موافق هستند..
پیرزنی به نام ماه بانو به هنگام ترک روستای زادگاهش، به یاد میآورد که سال ها قبل دکتر سنجر، پس از اتمام تحصیلات به روستا میآید تا درمانگاهی احداث کند. دکتر به ماه بانو، که شوهرش را از دست داده علاقه دارد. ماه بانو به او روی خوش نشان نمیدهد. از سویی دیگر مقرب السلطان، بزرگ مالک روستا، میکوشد تا سنجر را به سوی خود جلب کند. او دختر عقب ماندهاش را به ازدواج سنجر در میآورد. با شیوع وسیع وبا، مقربالسلطان فوت میکند و مباشرش با اسناد و مدارک املاک و ثروت او میگریزد. سنجر با ناراحتی روستا را ترک میکند. ماه بانو پس از مرور این خاطرات به راهش ادامه میدهد.
آیدا پس از ده سال حبس، عفو میشود و به سراغ پدرش میرود تا تنها دخترش، سحر را که پیش اوست ببیند، اما پدرش میگوید که نادر، شوهر آیدا، سحرا را با خودش برده است. آیدا برای یافتن نشانی نادر، نزد امیر میرود؛ ولی ...
سیاوش پس از سرقت و قتل یکی از دوستانش که خواستگار خواهرش هم بوده، در محل جنایت با مهتاج که نظافتچی است، روبرو میشود ولی نمیتواند او را بکشد. او مدام با کابوس ناشی از جنایت دست و پنجه نرم میکند و کمکهای دوستانش جواد و رحیم و دختر صاحبخانه را هم که دل بسته اوست نمیپذیرد. بازپرس ابراهیمی که از دوستان رحیم است به او شک میکند ولی قصد دارد به شکل دوستانه به او نزدیک شود. در این میان تماسی از یک ناشناس که تهدید میکند همه چیز را میداند و ..
امیر محجوبی(سیدجواد رضویان) هنرپیشه محبوب سینما قصد دارد با دخترخالهاش، هستی(افسانه پاکرو) ازدواج کند. اما پدر هستی، حاج نایب (رضا شفیعیجم) که فردی بسیار متعصب و سنتی است اعلام میکند که حاضر نیست یک هنرپیشه و مطرب را به عنوان دامادش قبول کند و تنها در صورتی با ازدواج امیر و هستی موافقت میکند که امیر شغلش را عوض کند. هستی و امیر تلاش میکنند تا نظر حاج نایب را عوض کنند. در همین حین جلیل برادر دوقلوی امیر پس از سالها از خارج از کشور بازمیگردد…