جیمز هارپر پس از اخراج از نیروهای ویژه ارتش ایالات متحده، به یک سازمان شبه نظامی ملحق می شود تا به تنها راه ممکن از خانواده خود حمایت کند.
جنایتکار بزرگ نیل مک کالی در حالی که مشغول برنامهریزی یک دزدی بزرگ قبل از بازنشستگی خود است، در تلاش است تا سرکشی یکی از افراد خود را نیز کنترل کند. در همین حال، ستوان هانا سعی میکند مک کالی را زیر نظر بگیرد تا او را در حین ارتکاب جرم دستگیر کند.
کشیشی فقیر که در آرزوی زندگی بهتر برای خود و خانواده اش است، روستای روستایی خود در بنگال را در جستجوی کار ترک می کند.
داستان فیلم در سال 1988 در ایالت وایومینگ می گذرد، زنی پیش خدمتی است که توسط دو گاوچران مجروح و از ریخت می افتد. کلانتر شهر تنها به جریمه کردنشان اکتفا می کند. اما دوستان زن برای کسی که بتواند انتقامش را بگیرد هزار دلار جایزه می گذارند. ویلیام مانی هفت تیرکشی که توبه کرده ولی هنوز گذشته زشتش عذابش می دهد به کمک دوست قدیمی اش و یک مرد جوان آخرین کار خود را شروع می کند.
جو و جری دو نوازنده هستند که به تازگی شغل شان را از دست داده اند و وضع مالی شان بسیار خراب است. انها شاهد یک قتل توسط مافیا بوده اند و اکنون مورد تعقیب آنهایند. جو و جری در قالب لباس مبدل زنانه به گروهی از نوازندگان زن می پیوندد و به کالیفرنیا می روند، جائیکه خود را «دفنی» و «جوزفین» می نامند.
در دهه 80 میلادی مایکل خانواده اجدادی خود را در کوچی سرپرستی میکند و رئیس خاندان محسوب میشود. اما چند تن از اعضای جوان خانواده او را قبول ندارند و با دشمنان همکاری میکنند تا او را نابود کنند!
یک خیاط خبره باید برای زنده ماندن در یک شب سرنوشت ساز، گروه خطرناکی از اوباش را فریب دهد.
سه دوست صمیمی بنا به مشکلاتی از یکدیگر جدا میشوند. اما به طور غیرمنتظره ای در زندگی دیوید دوباره دوستی انان پدید می آید.آن ها ماموریتی دارند که به عنوان پلیس مخفی وارد یک زندان فوق امنیتی شوند.
ابیگل که به تازگی طلاق گرفته و صاحب دو فرزند است، تلاش دارد تا اوضاع زندگیاش را درست کند. همچنین خانوادهاش دچار مشکلات و مسائلی هستند که ابیگل در چالش با آنها است.
داستان عاشقانه "ویکرام آدیتیا" است که به عشق اعتقاد ندارد بلکه به زبان ستاره ها معتقد است. دکتر "پریرنا" هم به علم بیشتر از تقدیر و سرنوشت اعتقاد دارد.در عین بیزاری و عدم اعتقاد به عشق، این دو عاشق یکدیگر میشوند.