
همه امید زندگی مش حسن به تنها گاوی است که در طویله اش دارد و از وجود آن علاوه بر امرار معاش خانواده خود، افراد روستا را نیز بهرهمند میسازد. همه این مسائل باعث شدهاست که مش حسن دلبستگی خاصی به این گاو داشته باشد. اما روزی که مش حسن به شهر رفته، گاو به علت نامشخصی میمیرد و افراد روستا با موافقت همسر مش حسن نعش گاو را در چاه روستا میاندازند و پس از بازگشت مش حسن وانمود میکنند که گاو گریختهاست ولی او باور نمیکند و...
قصه فیلم سوء تفاهم ماجرای یک گروگانگیری است که همه چیز در متن واقعیت پیش میرود اما با گذشت زمان این شبهه پیش میآید که این حادثه بیشتر شبیه یک «سوء تفاهم» یا توهم است؛ و اما در متن توهم هنوز عناصری از واقعیت به چشم میآید. همزمان با گسترش این ابهام، ماجرای گروگانگیری نیز به پیش میرود و..
بيژن، در بنگاه معاملات ملكي كار مي كند. ملكي به فروش مي رسد و او راهي زندان مي شود. بيژن به مرخصي مي رود ولي ديگر او را به زندان راه نمي دهند و اين آغاز ماجرا است...
داستان فیلم درباره ی چند دانشجوی جوان است که برای یک جشن به خانه ی دوستشان مجید میروند و با ورود یک روحانی سالخورده برایشان حوادثی پیش می آید که ....
ابری برسر شهر سایه افکنده است،لکه ابری به دنبال لکه گمشده خود می گردد. کسری به دنبال خواهرزاده گمشدهاش ، شهر را جست و جو می کند. در همین حال، مروا زخم خورده از زندان آزاد می شود..
جواد كه از خانواده متمولی است، شیفته دختر فقیر قالیباف می شود. والدین مرد جوان با این وصلت مخالفت می كنند. جواد بر رأی خود پافشاری كرده و سرانجام به جهت ادامه مخالفت ها خانواده اش را ترك می كند. پس از آن طی حادثه ای سلامت خود را از دست می دهد.
زنی به نام آذر اقدام به کارهای غیرقانونی و خلاف برای دیگران و کسب درآمد از این راه میکند...
در فیلم جیب بر خیابان جنوبی بگذار به ضرب شمشیر یک دلاور از پا درآیم، پولاد در قلب و لبخند بر لب. زمانی چنین گفته بودم، ولی تقدیر چه بازی ها که ندارد، میدان جنگ من فاضلاب گند خیابان بود و خصم من یک گاری با باری هیزم. بسیار منطقی است، من همه چیزم را از دست داده ام، حتی مردنم را..
در فیلم هرچی خدا بخواد به ونداد طاهری اطلاع میدهند که پدرش در جزیره کیش فوت کردهاست. همزمان به پارمیدا نصیری هم اطلاع میدهند که مادرش در جزیره کیش دچار سانحه شده و مردهاست. داستان فیلم از فرودگاه مهرآباد شروع میشود و...
ساره و داوود كه هر دو در كار تهيه فيلم مستند هستند يك شب در حين فيلمبرداري جسدي را در كوچه ي خود مي بينند اما وقتي پليس در محفل حاضر مي شود جسدي را نمي بيند..