داستان این انیمیشن برگرفته از کتاب عمو راموس می باشد که روایتگر داستان یک مرد سیاه پوست قصه گو است که داستان هایی زیبا و کودکانه در رابطه با حیوانات تعریف می کند. این کارتون روایتی دیگر و مدرن از داستان های کتاب Uncle Remus می باشد…
در فیلم عشق ، هربنس رای و رانجیت رای دو تاجر ثروتمند هستند و از فقر و مردم فقیر بیزار هستند.بر حسب اتفاق پسر و دختر آن دو عاشق یک پسر مکانیک و دختری فقیر می شوند...
در فیلم جان من قبول کن، پیرمرد ثروتمند با تنها نوه بی بند و بارش شرط می کند که اگر هر چه سریعتر دختر مورد علاقه اش را نیافته و ازدواج نکند، تمام ثروتش را به یک خیریه می بخشد. نوه او نیز نقشه ای می کشد که...
«سانیال» مرد ثروتمندی است که در حمله ای، همراه خدمتکارش کشته می شود. خدتمکار وفادار سانیال، پیش از مرگش «راجا»، پسر ارباب سانیال را به همسرش «سابیتری» می سپارد تا از راجا حتا بیشتر از پسر خودش «آرجون» مراقبت کند. اما پدربزرگ آرجون، او را از مادر دور می کند. حال سابیتری باید بین دوری از آرجون و حفظ جان راجا، یکی را انتخاب کند...
هارامراج مردی که از زن ها متنفر است به برادر کوچکش میگوید که از آنها دوری کند ولی ...
مردی که در اثر تهمت های دیگران و نقشه هایشان زندگیش مختل می شود پس از پنج سال برای انتقام برمیگردد.
«ساده لوح»، فیلمی در ژانر کمدی-درام و عاشقانه، به کارگردانی «هریشیکش موکرجی» و محصول سال 1959 سینمای هند است. این فیلم با حضور در جشنواره های داخلی و بین المللی متعدد، موفق شد برنده 6 جایزه همچون «بهترین بازیگر نقش اول مرد» و «بهترین بازیگر نقش مکمل زن» شود. بازیگرانی چون «راج کاپور»، «نوتان» و «لالیتا پاوار» در این فیلم به ایفای نقش پرداخته اند. داستان این فیلم درباره جوان فقیری است که به خاطر صداقتش، توسط مرد ثروتمندی استخدام می شود. اما زمانی که مظنون به قتل یک زن می شود، باید بی گناهیش را به اثبات برساند...
مردی که مدت ها فکر میکرد پدرش را از دست داده متوجه می شود که پدرش زنده و سلامت و ثروتمند است و در انگلستان زندگی می کند...
پرم مردی است که با پوجا ازدواج کرده ولی او از همسرش راضی نیست و وارد رابطه ای احساسی با روپالی می شود که زنی مدرن است و لباس های مد روز میپوشد. همسر او از این رابطه باخبر می شود و...
«مینا» که بازیگر تئاتر است، به دستور مردی دزدیده می شود. پسری اشراف زاده به نام «راجن»، با شنیدن صدای مینا برای نجات او وارد عمل می شود. راجن و مینا به هم علاقمند می شوند اما پدر راجن مخالف ازدواج پسرش با زنی بازیگر است و می خواهد جلوی این وصلت را بگیرد.