سعید مسرور دانشجوی رشته پزشکی برای پرداخت قرض خود به آقای سام ناچار میشود برای گرفتن وام، با دختر دانشجویی به نام روشنک ازدواج صوری انجام دهد تا بتواند از وام ازدواج بهرهمند شود. از طرفی دیگر شراره دختر آقای سام به سعید علاقمند شده و.......
جوانی به نام بزرگ در نمایشگاه اتومبیل شوهر خواهرش که یوسف نام دارد مشغول به کار است. یوسف از او میخواهد که ماشین گرانقیمت خانم دکتر ثابتی را به او تحویل دهد. اما بزرگ تصادف کرده و یوسف مجبور میشود برای پرداخت خسارت چند چک به خانم دکتر بدهد. بزرگ چند بار نزد خانم دکتر میرود تا رضایتش را بگیرد و به جای یوسف او خسارت بدهد، اما دکتر ثابتی به بزرگ پیشنهاد میکند که در مقابل چکهای یوسف او باید برای چند ماه همسرش بشود. بزرگ بهناچار قبول میکند و...
فرهاد(شهاب حسینی) در نقش یک معلم ریاضی است که برای تدریس خصوصی به منزل یکی از شاگردانش به نام سعید میرود و این قسمت فیلم آشنایی فرهاد با مادر سعید شروع میشود، که منجر به ازدواج آن ها شده. اما به دلیل شرایط سنی بد و حساس سعید نمیتواند فرهاد را به عنوان ناپدری خود قبول کنه که .....
نگار در آستانه ازدواجش با ایمان درمییابد که او تعهدی در زندگیش دارد که نمیتواند آن را به خاطر ازدواج، نادیده بگیرد. نگار دچار تردید میشود. آیا به ایمان حق دهد و آینده زندگی مشترکشان را با نفر سومی تقسیم کند یا …
امیر کشته میشود و تمام آشنایان و دوستانش به خوبی از او یاد میکنند. اما بعد از مدتی شروع میکنند به بدگویی از او و حتی کمی که میگذرد نزدیکترین کسانش جسد او را نمیتوانند شناسایی کنند. فیلم روایتگری بیطرف از تلاش و پیگیری شخصیتهای پیرامون امیر است.
فرزين دانشجوی انصرافی است كه پدر و مادرش از هم جدا شده اند و او با مادرش زندگی می كند. مادر فرزين قصد ازدواج مجدد دارد و فرزين هم بين رفتن به خارج از كشور و انواع و اقسام پريشانی ها و اضطراب ها تنها مانده و كسی او را درک نمی كند. او به طور اتفاقی با آيدا كه مدير يک مؤسسه خيريه است آشنا می شود و قرار می شود برای او سايت راه اندازی كند. به تدريج رابطه آنها عميقتر می شود و فرزين پی می برد كه آيدا می تواند او را به آرامش برساند...
فرامرز و لیلی پس از گذشت یازده سال زندگی مشترک تصمیم به متارکه میگیرند. فرامرز با مراجعه به دادگاه تقاضای طلاق کرده و لیلی را از دیدن بچهها محروم میکند. لیلی که از قصد فرامرز مبنی بر خارج ساختن بچهها از کشور مطلع میشود؛ با کمک گرفتن از عاطفه (دوست مشترک خود و فرامرز) تغییر چهره داده و بعنوان پرستار بچه به منزل فرامرز میرود. او که...
امیر فرزند کوچک خانواده ایزدی بزرگ است که با امید کسب موقعیتهای بهتر از سوی پدرش به خارج از کشور فرستاده میشود ولی پس از چندی به دلیل بروز اختلافاتی رابطه امیر با خانوادهاش قطع میشود و منصور برادر بزرگتر امیر برای بازگرداندن وی به آمریکا میرود.
در پی اختلاف و جدالی که بین دو گروه از قاچاقچیان مواد مخدر پیش میآید به پاسگاه مرزی اطلاع داده میشود که محمولهای از مواد مخدر در حال عبور از مرکز کشور است..
اسی که به جرم قتل زندانی است، با کمک رفیقش حاج توفیق از زندان آزاد میشود. اسی پس از آزادی سراغ دوستش علی میرود که در تعمیرگاه کار میکند. علی به او میگوید در همان تعمیرگاه مشغول کار شود اما اسی میگوید قصد دارد پولی کلان دربیاورد. اسی که متوجه میشود لیلا دختری که دوستش داشت - ازدواج کرده و به خارج رفته کاملاً سرخورده میشود. او سپس..