آوای دریا، داستان پسری به نام جمعه است که در روستایی کویری با مادر خود زندگی می کند. دایی جمعه برایش صدفی می آورد که می تواند صدای دریا را بشنود. او صدف را به دوستانش نشان می دهد ولی یکی از دوستانش صدف را می شکند و ...
این فیلم روایتگر زندگی یک خانوادهی اصفهانی در سال 1364 است که با وجود مشکلات، درگیر جنگ نیز میشوند. پدر خانواده (اکبر عبدی) به همراه پسرش تصمیم به فرار از کشور دارند، اما اتفاقات سمت و سویی دیگر به خود میگیرد.
اصلان زندگی ارومی در روستا در کنار همسرش دارد او به علت بدهی اندکش و جاذبه های شهر تهران به این کلانشهر کشیده میشود اسلان در شهر با چنگیز آشنا میشود و سر از تکدی گری می اورد اما …
دربارهٔ مردی به نام «احسان» است که پس از 25 سال به ایران برمی گردد. او تصمیم دارد با صمیمیترین دوست خود که زندگی اش را مدیون اوست برای آخرین بار تجدید دیدار کند. این دیدار، اتفاقات ناخواسته ای را برای او رقم میزند. اتفاقی که مسیر زندگی اش را تغییر میدهد..
رضا شایسته پس از سالها زندگی در غربت به ایران میآید تا پس از مرگ در خاک وطنش آرام بگیرد. تنها نگرانی شایسته این است که پس از مرگش کسی نیست که برای او مراسم ختم بگیرد و برایش گریه کند…
فیلم اطراف آرامش درباره ی مردی است که با رسیدن ارثیه ای به همسرش آرامش زندگیش از بین می رود..
امین و اکوان به شهر جدیدی می روند تا زندگی تازه ای را شروع کنند. امین آرایشگر خوش قلب و مهربان است، اما اکوان که آدم حسود و طمع کاری است، حاضر نیست با تلاش و زحمت پول در بیاورد. پس از دوستی امین استفاده می کند و پول او را خرج می کند .
امیر محجوبی(سیدجواد رضویان) هنرپیشه محبوب سینما قصد دارد با دخترخالهاش، هستی(افسانه پاکرو) ازدواج کند. اما پدر هستی، حاج نایب (رضا شفیعیجم) که فردی بسیار متعصب و سنتی است اعلام میکند که حاضر نیست یک هنرپیشه و مطرب را به عنوان دامادش قبول کند و تنها در صورتی با ازدواج امیر و هستی موافقت میکند که امیر شغلش را عوض کند. هستی و امیر تلاش میکنند تا نظر حاج نایب را عوض کنند. در همین حین جلیل برادر دوقلوی امیر پس از سالها از خارج از کشور بازمیگردد…
زندگی ناصر حجازی دروازهبان و مربی اسبق فوتبال ایران در پنج فصل با نامهای: من رویایی دارم، آخرین مرد مقاوم، سهراب کشی، استقلال تا استقلال و پرواز عقاب..
ترگل که زندگی خانوادگی خوبی ندارد دلبستهٔ عباس است، اما پدرش با ازدواج آنها مخالف است ترگل از خانه میگریزد و با عباس ازدواج میکند. عباس که قصد دارد برای کار به جزیره کیش برود، ترگل را نزد مادرش به روستا میفرستد…