یک روانشناس معتقد است دارویی اختراع کرده که رفتار انسانها را عوض می کند. برادرش از مسئولین زندان است وبرای ازمایش دارو به دنبال داوطلب می گردد جوانی که در حال گذراندن دوره محکومیتش است از فرصت استفاده می کند وپس از استفاده از دارو که هیچ تاثیری نداشته خود را فردی موجه وقابل اعتماد نشان می دهد واز زندان آزاد می شود و…
روح پدر هوشنگ که مدتی است از دنیا رفته، نزد پسرش میآید و از او میخواهد تا بدهیهایی که داشته را به چند نفر پرداخت کند که در جریان پرداخت این بدهیها اتفاقاتی میافتد..
صیف اله خان از دنیا رفته و طی یک وصیت عجیب تمام فرزندانش را از ارث محروم می کند. اما یک شرطبندی برای رسیدن به ارث وجود دارد و آن ازدواج دو پسرش تا قبل از رسیدن مراسم چهلمش است. اما موضوع به این سادگی نیست و اتفاقات عجیب تری پیش روی آنهاست…
محمد علی وندی بازیگر، فیلمساز و معلم تاتر، ناامید از مهاجرت به زادگاهش تهران بازگشته تا به همراه همسرش میترا صدری، نقاش، زندگی تازه ای را شروع کنند اما جستجو برای پیدا کردن خانه ای مناسب و کنجی آرام غیر ممکن به نظر می رسد؛ کودکی در راه است…
فیلم درباره پسر جوانی به نام آرمان است که می خواهد به خدمت سربازی برود. او در روز اعزامش با پسر عمه خود سعید تماس می گیرد تا برنامه ای برای تفریح بریزد در همین حین آن دو با دختری به نام مریم آشنا می شوند و …
داستاننویسی به نام جهانگیر گلستانه چند سال قبل با همسرش رعنا ازدواج کردهاست. آن دو یک پسر به نام اشکان دارند که 6 ساله است. جهانگیر سه کتاب چاپ کردهاست اما هیچکدام از این کتابها نتوانستهاند برای او پولی به همراه بیاورند. خانواده در خانهای اجارهای که صاحبش از آشنایان قدیم جهانگیر است زندگی و اجاره مختصری میپرداختند، اما طولی نمیکشد که آن دوست قدیمی تماس گرفته و میگوید قصد دارد در خانهاش ساکن شود. این خبر زندگی جهان را به هم میریزد..
در یک روستای زیبا که اکثر افراد با هم فامیل هستند به خاطر مسائل دیرینه ای که بین ده پایین و بالا وجود داشته و یک قرعه کشی افراد پایین ده و بالا ده با هم لج می کنند. در این بین رفیع که راننده یک مهندس کارخانه است و همیشه آرزوی پیشرفت داشته وقتی متوجه می شود که مهندس می خواهد فرمول کارخانه را به عده ای بفروشد از آب گل آلود ماهی گرفته و مهندس را تهدید می کند که رازش را افشا خواهد کرد و مبلغ زیادی از او پول گرفته و از شورای ده هم مبلغ زیادی دزدی می کند و فرار می کند..
داستان زوجی جوان به نام آوا و آرش را روایت میکند که قبل از پیوند زناشویی شرطی برای ازدواج را دختر در نظر میگیرد اما براساس شرایط کاری آرش امکان پایبندی به این شرط وجود ندارد و پای مردی به زندگی این زوج جوان باز میشود..
در فیلم سه نفر روی خط مردی برای سرقت وارد خانه ای شده است ولی در همین زمان متوجه می شود شخصی در این منزل میخواهد خود را به دار بیاویزد و به دلیل اعتیاد شدید خودکشی کند و این موضوع باعث می شود که...
فیلم شرط ازدواج ، دختر و پسری را روایت می کند که پدرانشان شریک بودند ، آنها به گونه ای وصیت کردند که پس از ازدواج هر یک از وراث ، سهم الارث آنها پرداخت شود . عموی پسر که چشم به مال برادرزاده اش دارد وصیت نامه را به گونه ای دستکاری می کند که برادرزاده اش برای دریافت سهم الارث خود مجبور به ازدواج با دختر عمویش شود اما..