اوزی، پس از جدا شدن از والدینش زمانی که خانهشان در جنگل نابود میشود، توسط صاحبان مهربان یک پناهگاه حیاتوحش نجات داده میشود. آنها اوزی را در امنیت نگه میدارند و به تدریج به او زبان اشاره را آموزش میدهند. اوزی با ترکیب مهارتهای جدیدش و استعداد طبیعیاش در استفاده از شبکههای اجتماعی، بهسرعت مخاطبان جهانی پیدا میکند. زمانی که او متوجه میشود ممکن است والدینش زنده باشند، تصمیم میگیرد سفری را برای یافتن آنها آغاز کند و در عین حال جهان را از وقایعی که در جنگلهای بارانی رخ میدهد، آگاه کند، پیش از آنکه
وحید، عشقی دیرینه را در وجود رعنا، زنی روسپی، جستجو میکند. اما این جستجو او را با واقعیتهایی تلخ و پیچیده روبرو میسازد.
یک شکارچی جایزهبگیر خوکصفت مأموریت جدید خود را میپذیرد: گرفتن پیکلز، فیلی سادهلوح و پرشور. اگرچه ابتدا قصد دارد این فیل سرزنده را به دام بیندازد، اما این دو شخصیت نامتعارف در نهایت سفری ماجراجویانه را آغاز میکنند که در آن، بهترین ویژگیهای هر یک آشکار میشود و پیوندی غیرمنتظره میانشان شکل میگیرد.
یک اودیسه در زمان و خاطره، با محوریت مکانی در نیوانگلند که در ابتدا بهصورت یک بیابان و بعدها بهعنوان یک خانه، داستان عشق، فقدان، مبارزه، امید و میراث را میان زوجها و خانوادهها در طول نسلها روایت میکند.
یک ماجراجویی غولآسا داستان سباستین، سوفیا و کوچولوی ووا را روایت میکند که سفری غیرمنتظره و فوقالعاده را آغاز میکنند که آنها را به دنیایی ناشناخته، الهامگرفته از فرهنگ نازکا، میبرد.
دنیل اوشن یک نفر دیگر را هم به تیمش اضافه می کند تا با همکاری هم سه سرقت بزرگ را در اروپا انجام دهند و...
دنیل اوشن (جرج کلونی) پس از آزاد شدن از زندان، با دوست قدیمی خود راستی رایان (برد پیت) که به بازیگران قمار یاد می دهد، تصمیم می گیرد که تیمی یازده نفره جمع کند و دست به سرقت یکی از بزرگترین خزانه های کازینوهای لاس وگاس بزنند و...
یکی از یاران اوشن می خواهد بزرگترین کازینو لاس وگاس را تأسیس کند ولی ناچار به شراکت با شخصی خودخواه است.آن شخص که ویلی بنکس نام دارد با کلاهبرداری تمام کازینو را به اختیار خود درمی آورد و حالا 13 یار اوشن دور هم جمع می شوند تا...
در جریان خدمت به عنوان یکی از اعضای هیئتمنصفه در یک دادگاه قتل پرمخاطب، جاستین کِمپ، مردی خانوادهدوست، با یک دوراهی اخلاقی جدی مواجه میشود؛ مسئلهای که او میتواند از آن برای تأثیرگذاری بر رأی هیئتمنصفه استفاده کند و احتمالاً متهم را به گناهکار بودن محکوم یا از اتهام تبرئه کند.
چرا گریه نمیکنی؟ روایت زندگی فردی به نام علی شهناز است که پدر و مادر خود را از دست داده و خود را موظف به مراقبت از برادر کوچکترش که بهتازگی ازدواج کرده میداند، اما بنابر اتفاق و حادثهای برادر کوچک او نیز از دنیا میرود. علی شهناز حال در یاس و ناامیدی بر پیله تنهایی خود تمام احساسهای جهان را از خود دور کرده و به پوچی مطلق رسیدهاست. در این میان مهمترین معضل او این است که گریه نمیکند! تمامی توصیه همراهان از دوست و همکار او گرفته تا عمهاش و دختری که با او رابطه عاطفی جدیدی را آغاز کردهاست و همزاد او که شتربانی در یکی از نقاط کویری فلات مرکزی کشور است؛ در مواجهه با او تمام هم و غمشان را بر این گذاشتهاند که در نهایت امر او را به گریه کردن دعوت کنند و مدام از او میپرسند چرا گریه نمیکنی؟