مردی که در خانهای بزرگ و قدیمی همراه مادر ناتوان خود زندگی میکند، به بازیگر جوان یک گروه تئاتر علاقهمند شده و از او تقاضای ازدواج میکند. دختر موافقت خود را اعلام کرده و ازدواج سر میگیرد. مرد از همان ابتدا به طور غیرمستقیم ارتباط دختر با دوستان و کار سابقش را قطع میکند، اما از آن جا که سخت به او علاقه نشان میدهد دختر به این امر اهمیت زیادی نمیدهد. رفته رفته زن متوجه اوضاعی غیرعادی در خانه میشود و طی حوادث بعدی زن درمی یابد که مرد شخصیتی دوگانه دارد...
در اسطورهٔ ایرانی، زن «زهره» است و «زهره» نگاهبان آتش خانه! یعنی زن به جامعهٔ ایرانی، از تاریخ اسطوره تا واقعیت جاری، به جان ایران، گرما و زندگی داده است. یکی از بارزترین جلوههای گرما و زندگی بخشی زن ایرانی، سالهای پایداری ملی در برابر تجاوز دشمنان ایران و ایرانی ست. یعنی سالهای دفاع مقدس! «زخم شانه حوا» روایتگر حماسه سازی، اسطوره پروری و در عین حال زخمهای پیدا و پنهان مادران سترگ ایران زمین در هشت سال دفاع مقدس است و نیز «زخم شانه حوا» میکوشد آینهای روشن و شفاف-گرچه کوچک-در برابر روح بزرگ مادرانی باشد، که اگر نبود حماسهٔ مقاومت و البرز پایداری آنها، اکنون مام میهن در چنگال اهریمنان متجاوز، بدترین روزگار خود را سپری میکرد!
در زمان اشغال ایران توسط متفقین گروهی ازسربازان ارتش سرخ به هنگام انجام مأموریت خود در مناطق کویری ایران ناپدید می شوند. در پی تلاش برای یافتن این گروه، عدهای از مردان یک ایل حاشیه کویر به اتهام قتل افراد گروه مذکور دستگیر شده و مورد شکنجه و آزار قرار میگیرند. مردان ایل به تلافی صدماتی که از سوی قوای بیگانه بر آنها وارد آمده، تصمیم به مقابله می گیرند.
آیدین و تداعی که در پارک با هم آشنا شده بودند در حین گردش در پارک توسط مأمورین نیروی انتظامی متوقف شده و به کلانتری برده میشوند. با تشکیل پرونده و تا برگشت آن از دادسرا آیدین در کلانتری مانده و تداعی نیز برای تحقیقات به پزشکی قانونی منتقل میشود و...
دوربین ژانت پطروسی، دختر دانشجوی عکاسی، هنگام عکس گرفتن از گلها و گل فروشیها در بازار به سرقت میرود، امیر ـ جوانی که به همراه پدرش باغ گل دارند و گل هایشان را در آن بازار میفروشند ـ دزد را تعقیب میکند و دوربین ژانت را پس میگیرد...
“طوبی” مادر خانواده، فرزندانش را برای رفتن به جشن عروسی خواهرزادهاش آماده میکند و آنها را به دست برادرش میسپارد که به مراسم ببرد و خودش تنها نزد همسر جانباز قطع نخاعیش “میثم” میماند که آخرین لحظات زندگیش را میگذراند…
سکوت خانه باغ قدیمی و سرسبز با ورود مهمانانی در هم میشکند. چهار دختر این خانه همراه همسر و فرزندانشان برای عروسی خواهر کوچکترشان پسندیده به یاری مادر شتافتند. این اقامت برای خواهران و باجناغها شاید دردسر باشد ولی برای بچهها یک آرزوی بزرگ است تا این که…
داستان این فیلم زنی به نام لیلا است یک هفته فرصت دارد برای امری حیاتی از شوهر سابق اش رضایت بگیرد.
محسن نوجوانی است که در کنار بچه های خیابانی هم سن و سال خود در میان خیابان های شلوغ شهر گل فروشی می کند. او آرزوی داشتن یک وجب آسمان را در سر دارد. خواسته او محقق می شود؛ در ابتدا هیچکس تحقق چنین آرزویی را باور نمی کند اما با دیدن آن، ماجراهای گوناگونی آغاز می شود...
این فیلم در بستر تاریخی دهه شصت و مبارزات چریکی نیروهای چپ در شمال کشور و در قیام آمل روایت میشود و دربارهٔ یک زن به نام شهرزاد است که معروف به ماهی سیاه کوچولو است و برای انتقام مرگ شوهرش وارد مبارزه شده و حالا با دو شخصیت دیگر آشنا میشود و مباحث ایدئولوژیک دربارهٔ مبارزه و نقد تفکر چپ و… میان آنها درمیگیرد.