سالها پس از شاهد بودن مرگ قهرمان محترم ماکسیموس به دست عمویش، لوکیوس مجبور میشود وارد کولوسئوم شود پس از اینکه خانهاش توسط امپراتورهای ظالم که اکنون با دست آهنین روم را رهبری میکنند، تسخیر میشود. با خشم در دل و سرنوشت امپراتوری که در خطر است، لوکیوس باید به گذشته خود نگاه کند تا قدرت و افتخار را بیابد و شکوه روم را به مردمش بازگرداند.
آمِمیا یک یوتیوبر نامحبوب است که در موضوعات مربوط به علوم غریبه تخصص دارد. روزی مدیرش یک نقشهٔ طبقات خانه به او میدهد و میگوید که این نقشه در نگاه اول شبیه به یک خانهٔ معمولی است، اما نقطهای نامفهوم و مرموز در آن وجود دارد. آمِمیا شروع به بررسی دقیق نقشه میکند و در این میان، کوریهارا که یک معمار و علاقهمند به معماهاست، به او میپیوندد. آنها تلاش میکنند راز پشت این خانه را کشف کنند. در همین حال، یوزوکی با آمِمیا تماس میگیرد و میگوید که دربارهٔ خانهای که او در کانال یوتیوبش منتشر کرده، چیزهایی میداند. او به آمِمیا و کوریهارا میپیوندد تا راز خانه را فاش کنند، اما به نظر میرسد که خودش هم رازی در دل دارد.
داستان یک مرد 69 ساله را روایت میکند که تصمیم میگیرد در رقابتهای سهگانه تریاتلون شرکت کند.
یک مادر تنها با شیاطین گذشتهاش میجنگد تا آینده فرزندش را حفظ کند و با چالشهای سختی روبهرو میشود تا دخترش را از خطر قریبالوقوع محافظت کند.
یک دزد حرفهای پس از خراب شدن عملیات سرقتش باید برای نجات شریک ربودهشدهاش وارد قلمرو یک باند خطرناک میشود. او با دشمنان مختلف از جمله یک آدمکش بیرحم و پلیسهای فاسد مواجه میشود...
یک گانگستر سالخورده و بوکسور سابق (با بازی لیام نیسون) که بهعنوان نیروی عضله برای یک رئیس باند خلافکار در بوستون (با بازی ران پرلمن) کار میکند، یک تشخیص ناراحتکننده دریافت میکند. او با وجود حافظهی ضعیفش تلاش میکند گناهان گذشتهاش را جبران کند و با فرزندان ازهمگسستهاش دوباره ارتباط برقرار کند. او مصمم است که میراثی مثبت برای نوهاش بهجا بگذارد، اما دنیای جنایتکاران هنوز او را رها نکرده و به این راحتیها هم قصد ندارند از چنگش درآورند.
یودرا که با مشکلات خشم دستوپنجه نرم میکند، مأموریتی مخفی برای سرنگونی یک باند قدرتمند مواد مخدر به سرپرستی فیروز و پسرش شفیق به او محول میشود. یودرا این مسئولیت را میپذیرد زیرا میخواهد از فیروز برای مرگ والدینش انتقام بگیرد.
کارآگاه باتجربه سئو دوچول و تیمش در واحد جرایم بزرگ، که بیوقفه در تعقیب جنایتکاران هستند، با پلیس تازهکار پارک سانوو همکاری میکنند تا یک قاتل سریالی را که کشور را در آشوب فرو برده، تعقیب کنند.
السا و فرانک زمانی خواهر و برادر نزدیکی بودند، اما همه چیز زمانی تغییر کرد که مأموریت فضایی فرانک به شکست انجامید. سه سال از ناپدید شدن مرموز او میگذرد و 23 ساله بودن، السا را در حرکت به جلو در زندگی دچار مشکل کرده است. یک روز، یک موجود بیهویت با او تماس میگیرد و پیشنهاد میدهد که برادر بزرگش را به زمین بازگرداند. اما برای این کار بهایی باید پرداخت شود...
گلاب که از زندگی مجردی خود ناراضی است، سفری را آغاز می کند که توسط دوستان توصیه شده است و خود را بین رز و رزی سرگردان می بیند. انتخاب او آینده رمانتیک او را تعیین خواهد کرد.