
پنج سال از زمانی که «جوی» برای دنبال کردن رؤیاهایش با «ایتن» و هنگکنگ خداحافظی کرد و راهی کانادا شد گذشته است. پس از تلاشی سخت برای حفظ عشقشان در برابر گذر زمان، فاصلهی جغرافیایی و تعطیلی جهانیای که آنها را از هم دور نگه داشت، جوی و ایتن دوباره در کانادا به هم میرسند — اما درمییابند که هر کدام بهتنهایی بسیار تغییر کردهاند.
مردی که قصد دارد خودکشی کند ولی چند تا روح مانع خودکشی او می شوند حالا این مرد باید آرزوهای ارواح سرگردان رو برآورده کند …
وسلی، گربه نارنجی او به نام پرتزل و دوست صمیمیاش، جورجی ، بخاطر خلاقیتشان شناخته میشوند. مادر ، پدر و مادربزرگ فوق العاده دانای او ، باها چان ، بیشتر از همه می داند.بعضی روزها، با کمک باها چان، وسلی و جورجی مشکلات زیادی را حل می کنند.کارهای ساده مانند : پخت کیک ، درست کردن یک ساندویچ کره بادام زمینی کره و ژله. اما بعضی اوقات که کار ها خیلی سخت می شوند، همه کاری که باید انجام دهند این است که وانمود کنند برای انجام آن کارها به نینجا های سریع ، تبدیل می شوند.