محمد علی وندی بازیگر، فیلمساز و معلم تاتر، ناامید از مهاجرت به زادگاهش تهران بازگشته تا به همراه همسرش میترا صدری، نقاش، زندگی تازه ای را شروع کنند اما جستجو برای پیدا کردن خانه ای مناسب و کنجی آرام غیر ممکن به نظر می رسد؛ کودکی در راه است…
داستان زندگی حاج احمد عباچی (عبدی) را روایت میکند که پول پیش خانهاش را در عروسی خواهرزاده اش شاباش میدهد.
در یک روستای زیبا که اکثر افراد با هم فامیل هستند به خاطر مسائل دیرینه ای که بین ده پایین و بالا وجود داشته و یک قرعه کشی افراد پایین ده و بالا ده با هم لج می کنند. در این بین رفیع که راننده یک مهندس کارخانه است و همیشه آرزوی پیشرفت داشته وقتی متوجه می شود که مهندس می خواهد فرمول کارخانه را به عده ای بفروشد از آب گل آلود ماهی گرفته و مهندس را تهدید می کند که رازش را افشا خواهد کرد و مبلغ زیادی از او پول گرفته و از شورای ده هم مبلغ زیادی دزدی می کند و فرار می کند..