دو افسر جوان پلیس، در حالی که در آنتورپ تحت اشغال نازیها در طول جنگ جهانی دوم به فعالیت میپردازند، میان همکاری با دشمن و مقاومت در برابر آن دچار تردید و کشمکش میشوند.
داستان خانوادهای روستایی را روایت میکند که به عنوان سرایدار قرار است برای 6 ماه از یک ویلا نگهداری کنند. چاوش، صاحب ویلا، قرار است برای دانشگاه رفتن دخترش 6 ماه در خارج از ایران زندگی کند و ویلا را به یونس و همسرش میسپارد و آنها با 3 فرزندشان به ویلا نقل مکان میکنند. اما برادرزن یونس با ورود به خانه داستانهایی را رقم میزند که...
داستان ویلای من دربارهٔ پیرمردی 90 ساله و پولدار (آقای مشکات) است که قرار است بهزودی فوت کند. وی هرگز ازدواج نکرده و فرزندی ندارد. او فقط چند برادر دارد که همهٔ آنها فوت کردهاند. وکیل درستکار وی (نگین معتضدی) به دنبال وراث واقعی او میباشد که بهطور اتفاقی ارسلان (مهران مدیری) و هدایت (سیامک انصاری) که در یک رستوران کار میکنند متوجه این ماجرامیشوند و تصمیم میگیرند که خود را به عنوان برادر زاده مشکات معرفی کنند. ارسلان فردی باهوش و خلاف کار با سابقه است و هدایت نیز سابقه زندان دارد و در جعل مدرک استاد است.
ویل هانتینگ مستخدم بیست سالهی انستیتوی تکنولوژی ماساچوستس، ذهنی فوقالعاده خلاق دارد و پروفسور لامبو استاد ریاضیات کالج، به نبوغ او در ریاضی پی میبرد. حالا چون ویل زندگی پر دردسری دارد پروفسور با دوست قدیمی خود، روانپزشکی به نام شان مگوایر تماس میگیرد و ویل را نزد او میفرستد...