فیلم در آینده ای نزدیک در یک زندان فضایی اتفاق می افتد که در آن زندانیان با کمک تکنولوژی فضایی به دنبال فرار می گردند. شخصیت اصلی فیلم یک زندانی است که در آنجا به دلیل اتهاماتی که نسبت به او مطرح شده بود، حبس شده بود. او با کمک دوستان جدیدی که در زندان پیدا کرده است، سعی می کند از زندان فرار کند.
یک مهندس آمریکایی به نام جک دوایر که همراه با همسر و دو دخترش برای شروع کاری جدید با یک شرکت مهندسی آمریکایی به سرزمینی در جنوب آسیا میروند. آنها ناگهان خود را در وسط یک قیام سیاسی خشونتآمیز مییابند. در این میان، شخصی به نام جک هاموند به کمک آنها میآید. جک و خانوادهاش باید راهی برای فرار از دست شورشیانی که بیرحمانه به شهر حمله کردهاند پیدا کنند.
در پی اختلاف و جدالی که بین دو گروه از قاچاقچیان مواد مخدر پیش میآید به پاسگاه مرزی اطلاع داده میشود که محمولهای از مواد مخدر در حال عبور از مرکز کشور است..
«صفاری»، «جباری» و «ناصری» در یک آژانس مسکن کار می کنند و در برنامه خانه سازی فعالیت می نمایند. هر سه نفر در ثروت غرق شده اند. «صفاری» بی آنکه بداند دچار غده مغزی شده است. «شاهین» فرزندش می کوشد تا پدر سلامت خود را به دست آورد. «جباری» و «ناصری» در این فکر هستند که با مرگ «صفاری» ثروت بیشتری عایدشان خواهد شد و با خوشحالی در انتظار مرگ او هستند. «جباری» از روی سودجویی «شیرین»، دخترش را به عقد «شاهین» درمی آورد و...