در مجموع 31 فیلم و سریال یافت شد.
در مجموع 31 فیلم و سریال یافت شد.
دو خواهر شیفتهی مرگ، که در محلهی حومهای خود طرد شدهاند، باید با پیامدهای تراژیکی روبهرو شوند، زمانی که یکی از آنها توسط یک گرگینهی مرگبار گاز گرفته میشود
سه دوست تصمیم میگیرند آخر هفتهای طولانی را در کلبهای دورافتاده، در اعماق جنگلهای سوئد، به شکار بپردازند. اما یک روز، تمام حیوانات بدون هیچ ردی ناپدید میشوند و جنگل به طرز وحشتناکی ساکت میشود. با این حال، آنها که شیفته شکار هستند، تصمیم میگیرند به هر شکل ممکن شکار را ادامه دهند...
گروهی از 10 نفر که شیفتهی داستانهای جنایی واقعی هستند، برای آخر هفتهی افتتاحیهی متل تازه بازسازیشدهی "کُلد ریور" دعوت میشوند؛ مکانی که صحنهی یک قتل عام شیطانی حلنشده در 30 سال پیش بوده است. اما تاریخ تکرار میشود، وقتی مهمانان در آنجا گرفتار میشوند و یکییکی از بین میروند.
پسری شیفته فضا با تخیلی فعال، ناگهان وارد ماجرایی کیهانی میشود؛ جایی که باید با موجودات بیگانه و عجیب و غریب رابطهای تازه برقرار کند، از بحرانی در مقیاسی میانکهکشانی عبور کند و در این میان، هویت واقعی خود را نیز کشف کند.
روزی کاملاً عادی در بخش تختهای یک واحد جراحی است. تیم پرستاری به دلیل کمبود نیرو با کمبود کارکنان مواجه است. با وجود فضای پرتنش، فلوریا با مهارت و نهایت فداکاری از بیمارانش مراقبت میکند. هرچند همه توانش را به کار میگیرد، اما شیفت بهتدریج از کنترل خارج میشود — تا اینکه سرانجام به یک انفجار احساسیِ شدید میانجامد.
خلیل سمندر، کارگر یک کارگاه تولیدی، شیفته دوچرخه سواری و عضویت در باشگاه ایران جوان است. او با وساطت هوشنگ، رئیس باشگاه ایران جوان به عنوان ذخیره وارد باشگاه و در مسابقهای اول میشود. اما به دلیل ناراحتی قلبی از شرکت در بازیهای آسیایی 1974 تهران، باز میماند. در همین زمان قراب، رئیس باشگاه کاخ که وابسته به دربار است، با اتومبیل، خسرو محمدی مربی باشگاه ایران جوان را مصدوم میکند.
قسمت پانزدهم از فصل دوم منتشر شد.
«نیسان آبی» قصه جیب خالی است و پول، قصه عشق است و شیفتگی. جمشید و رضا دو دوست قدیمی هستند که عاشق دو خواهر به اسم زری و پری شدند و با آن ها ازدواج کردند. پس از گذشت سه سال، ممدچاخان بالاخره عروسی می کند. جمشید، رضا خرسند، رضاسوسن، زری، پری، علم تاج و سرهنگ، خلاصه کل شکرآباد جمع می شوند تا شامِ عروسی ممد را بخورند ولی نه تنها شام به کسی نمی رسد بلکه اتفاقی می افتد که گرسنگی از یاد همه می رود!
قسمت پانزدهم منتشر شد.
نیسان آبی قصه جمشید است و رضا، قصه دو دوست قدیمی که روزی روزگاری عاشق دو خواهر به اسم زری و پری شدند و با آنها ازدواج کردند. جمشید شیفته جمشید هاشمپور است و نیسان آبیاش؛ رضا هم عاشق شعر و شاعری و در رویاهایش شاعری نامدار! جمشید با نیسانش کار میکند و ریال روی ریال میگذارد تا چرخ زندگیاش بچرخد، رضا هم در جستجوی فرصتی برای بهبود اقتصاد زندگیاش و شغلی بهتر! البته قصهها دست از سر زندگی جمشید و رضا برنمیدارند و مدام آنها را درگیر اتفاقاتی ریز و درشت میکنند، اتفاقاتی که گهگاه لحظات شیرینی میسازند و گاهی هم غمگین! نیسان آبی قصه جیب خالی است و پول، قصه عشق است و شیفتگی، قصه خیانت است و وفاداری و از همه مهمتر نیسان آبی قصه خانواده است.
زمانی که یک نگهبان شبانه شیفت کاری خود را به پایان میرساند، با وحشت متوجه میشود که تمام کسانی که شب گذشته به خواب رفتهاند، جان خود را از دست دادهاند. اکنون او و گروهی از بازماندگان باید بیدار بمانند و راز این اپیدمی جهانی را کشف کنند، پیش از آنکه...
یک امدادگر جوان در شیفت شب در نیویورک با یک شریک باتجربه جفت می شود و شهری در بحران را نشان می دهد. با کشف آشفتگی دست اول، او با ابهام اخلاقی مورد آزمایش قرار می گیرد که می تواند تفاوت بین مرگ و زندگی باشد.