
داستان در دهه 1970 روایت میشود. «ابهینایا واسودو»، پستچی یتیم و خوشمشربی است که مردم روستای «کریشناگیری» را خانوادهی بزرگ خود میداند. اما زمانی که چند زن در روستا ناپدید میشوند و یکی از عزیزان واسودو نیز نزدیک است ربوده شود، او مصمم میشود تا حقیقت ماجرا را کشف کند.
ساواش فردی قابل اعتماد است که توسط مردم محلهاش دوست داشته شده و مورد احترام قرار میگیرد. اما برادرش، عمر، به دلیل بیماریای که از یک حشره در دوران کودکی گرفته، سالهاست که
در آیندهای دیستوپیایی نزدیک، یک نظم نوین جهانی شکل میگیرد که به جنگ جهانی سوم منجر میشود. هند تلاش میکند بیطرف بماند، اما این امر به اشغال تامیل نادو در جنوب کشور منجر میشود.
وقتی شوهرش سانی توسط روح وحشتناک کاکودا نفرین می شود، ایندیرا دست به دست یک شکارچی ارواح می رود تا راه حلی بیابد.
یک استاد زبان زمینیها به مدت یک هفته از سیاره کاکادو به زمین تبعید میشود. کاکادو سیاره است که طرفداران محیط زیست در آن زندگی میکنند و کسانی را که سطح کره کاکادو را آلوده کنند برای تنبیه شدن به زمین میفرستند. فیلم به ارتباط این موجود فضایی با آدمها، بخصوص با گلنار دخترک 8 ساله یک خانواده تک فرزند میپردازد.
هنگامی که زندگی دخترش به دلیل تاخیر در تجمعات و اعتراضات هنگام رساندن دخترش به بیمارستان به خطر می افتد، مردی در مقابل دادگاه و سایر نقاط کشور به مقاومت در برابر این سیستم و یادآوری حقوق اساسی آن دعوت می کند.
کشاورزی به نام «بهارات لعل بیهاری» به دلیل اعلام دروغین مرگ او در روزنامه ها سخت تلاش می کند تا نشان دهد که زنده است. او برای اعلام موجودیت خود، علیه بوروکراسی هند 19 سال با دولت هند مبارزه می کند و…
با پسزمینه روستایی دهه 1970، داستان کشاورزان در مواجهه با چالشهایی که به طور پیچیده مسیر زندگی آنها را شکل میدهد، آشکار میشود.
یک تحلیلگر مالی به سرعت از نردبان شرکت بالا می رود. او به زودی متوجه می شود که دنیایش وارونه شده است و قرار است با یک گروه مرگبار مرموز به رهبری یک قاتل وحشی برخورد کند.
قدم یک جوان ساده که برای کار از شهرستان به تهران آمده و در مغازه رحمت شاگردی میکند و عاشق مونس دختر رحمت شده است.