
سال 1359، ستاد نیروی هوایی عراق که از اول جنگ با برتری هوایی ایران روبرو شدهاست و قریبالوقوع بودن شکست حصر آبادان را پیشبینی میکند، جهت حفاظت هواپیماهای استراتژیک خود تصمیم میگیرد آنها را به سه پایگاه بسیار دورافتاده، در نزدیکی مرز اردن، منتقل کند. در اسفند همین سال ستاد نیروی هوایی ایران در جلسات فوقالعادهای طرح بمباران این سه پایگاه را که به نام پایگاههای اچ3 مشخص شدهاند، مطرح میکند. طرح در ابتدا ناممکن و غیرعملی مینماید، اما در نهایت نقشهای متهورانه و بینظیر پیشنهاد میشود و در پی آن در سحرگاه 15 فروردین 1360 هشت فروند جنگندهی بمبافکن ایرانی جهت حمله به اچ3 به پرواز در میآیند.
آنکور، قربانی بیعدالتی، در کشوری غریبه به مرگ محکوم شده است. اما ساتیا، خواهر مقاوم و بیپروا، آماده است که برای نجات برادرش هر مرزی را بشکند. او میداند که راهی خطرناک و پر از موانع پیش رو دارد، اما هیچ چیزی نمیتواند اراده پولادین او را متزلزل کند
فیلم آسمان غرب، با نگاهی متفاوت، رشادت، غیرت و میهندوستی خلبان شهید علیاکبر شیرودی و دیگر همرزمانش را در روزهای آغازین جنگ به تصویر میکشد.
"سو دونگ-جه"، که بهدلیل شهرت بدش بهعنوان یک دادستان فاسد با آیندهای تیره روبهروست، به پروندهای پرمخاطب و مهم گماشته میشود. این مأموریت جدید او را وادار میکند تا در مرزی خطرناک میان غریزههای دادستانی و تمایلات فرصتطلبانهاش قدم بردارد.
این فیلم روایتی است از زندگی آناند دیگهی، رهبر برجسته سیاسی و اجتماعی ایالت مهاراشترا هند. مردی که با ارادهای استوار و قلبی آکنده از عشق به مردم، به یکی از چهرههای کلیدی حزب شیوسنا تبدیل شد و در منطقه تانه تأثیری ماندگار بر جای گذاشت. او که با تعهد بینظیر خود به خدمات اجتماعی شناخته میشد، به حامی مردم و صدایی برای بیصداها بدل گشت. داستان، سرگذشت پر فراز و نشیب مردی را بازگو میکند که آرمانهایش مرزهای سیاست را درنوردید و ردپایی جاودانه در دل مردم برجای گذاشت.
یک مرد ماسکپوش روانی، اعضای گروه بازیگران یک جاذبه هالووینی در حومه شهر را هدف قرار میدهد و آسیبهای ساختگی آنها را به ترسهای واقعی و وحشتناک تبدیل میکند. با افزایش ترس، مرزهای بین اجرا و واقعیت محو میشود.
یک مامور ICE که با معضلات اخلاقی امنیت مرزی دست و پنجه نرم می کند و یک زن بدون مدرک که برای فرار از یک کارتل ظالم می جنگد، از راه می افتند و برای نجات جان یک دختر بی گناه با هم همکاری می کنند.
بازگشت به دنیای زندانی که انسانیت در مرز نابودی است، جایی که مجرمان به صورت دو به دو در طبقات زیر هم حضور دارند و یک سکوی متحرک، غذا را طبقه به طبقه به آنها می رساند...
داستان کتی است که با قاتل برادرش روبهرو میشود و بعد از آن، آنقدر به انتقام گرفتن فکر میکند تا جایی که مرز واقعیت و خیال را گم میکند.
شخصیت نمادین جان رباس به عنوان یک گروهبان کارآگاه جوانتر تصور میشود که درگیر یک درگیری جنایی خشونتآمیز میشود که زمانی که برادرش مایکل، یک سرباز سابق، از مرز جنایتکار عبور میکند، شخصی تبدیل میشود.