تیمی از وکلا در نبرد با شانس و مسابقه با زمان، به مبارزه با سران دیکتاتوری نظامی خونین آرژانتین در دهه 1980 میروند.
کیشان کومار بازیگری حرفه ای است که قصد ازدواج با دختری را دارد که برادر این دختر یک گانگستر است و از کیشان خوشش نمی آید.
داستان یک پسر نوجوان به نام مارتی مکفلای را روایت میکند که به صورت تصادفی در زمان سفر میکند و از سال 1985 به 1955 منتقل میشود. او والدین خود را در دبیرستان ملاقات میکند و تصادفاً موجب برهم خوردن رابطه آنها میشود. مارتی باید تغییری که در گذشته ایجاد کرده را اصلاح کند و کاری کند تا والدینش عاشق یکدیگر شوند و سپس با کمک دانشمندی به نام دکتر امت براون راهی جهت بازگشت به سال 1985 بیابد.
پادشاهی ستمگر که برای گسترش قلمرو خود به جنگ و خونریزی می پرداخت، در اواخر عمر اموال خود را بین پسرانش تقسیم و پسر بزرگتر را به عنوان وارث انتخاب می کند. ولی پسر کوچک از این اتفاق ناراضی است و او را ترک می کند.
جان ماتریکس، رئیس سابق یک گروه عملیات مخفی ارتش امریکا، بازنشسته شده و میخواهد زندگی آرامی را دور از شهر بگذراند. اما «ژنرال کربی»، رئیس سابقش، به او خبر میدهد که کسی در حال کشتن اعضای گروه او است، و بعدتر دخترش، «جنی» نیز ربوده میشود...
بعد از پیدا کردن یک تفنگ قدیمی پسر جوانی به نیروهای مقاومت شوروی می پیوندد تا در مقابل نیروهای آلمانی بایستد و وحشت جنگ جهانی را تجربه میکند ...