
پسری جوان که خانواده غمزدهاش کریسمس را فراموش کردهاند، با دختری پرانرژی و سرشار از روحیه تعطیلات پیوندی غیرمنتظره و التیامبخش برقرار میکند.
این کریسمسی فراموشنشدنی برای مردم ولینگتون کنار دریاست، زمانی که بدترین طوفان برفی تاریخ برنامههای همه، حتی بابانوئل را تغییر میدهد.
در فیلم وحشت زده کورتیس و خانوادهاش برای آزمایش یک هوش مصنوعی جدید به نام AIA انتخاب میشوند. این دستیار دیجیتالی رفتارها و کارهای روزمره خانواده را کاملا یاد گرفته و شروع به پیشبینی نیازهای آنها میکند. اما زمانی که این هوش مصنوعی مرموز به خودآگاهی رسیده و شروع به دخالت در زندگی کورتیس و خانوادهاش میکند، همه چیز کاملا تغییر می کند …
بیست و دو سال پس از از دست دادن خانهاش، آرولموجهی وارمان به زادگاهش تانجاوور بازمیگردد تا در عروسی پسرعمویش شرکت کند. در میان جشنها، آرول با مردی سرزنده روبرو میشود که او را به خاطر نمیآورد. با کمک آن مرد ناشناس، آرول دوباره با گذشتهاش ارتباط برقرار میکند.
استری که در شهر چاندری می گذرد، بر اساس افسانه شهری ناله با ساخته شده است که در دهه 1990 در کارناتاکا در فضای مجازی پخش شد و شرادا کاپور و راجکومار رائو در نقش های محوری حضور دارند.
چرا گریه نمیکنی؟ روایت زندگی فردی به نام علی شهناز است که پدر و مادر خود را از دست داده و خود را موظف به مراقبت از برادر کوچکترش که بهتازگی ازدواج کرده میداند، اما بنابر اتفاق و حادثهای برادر کوچک او نیز از دنیا میرود. علی شهناز حال در یاس و ناامیدی بر پیله تنهایی خود تمام احساسهای جهان را از خود دور کرده و به پوچی مطلق رسیدهاست. در این میان مهمترین معضل او این است که گریه نمیکند! تمامی توصیه همراهان از دوست و همکار او گرفته تا عمهاش و دختری که با او رابطه عاطفی جدیدی را آغاز کردهاست و همزاد او که شتربانی در یکی از نقاط کویری فلات مرکزی کشور است؛ در مواجهه با او تمام هم و غمشان را بر این گذاشتهاند که در نهایت امر او را به گریه کردن دعوت کنند و مدام از او میپرسند چرا گریه نمیکنی؟
آرون، یک معاون تازهاستخدامشده، به دنبال یک قاتل سریالی مرموز میرود که قربانیانش دختران جوان هستند و آنها را به قتل میرساند. پس از وقوع چندین قتل، آرون به این نتیجه میرسد که این جنایات توسط یک روانپریش مبتلا به اختلال ضداجتماعی انجام میشود. قاتل به جنایاتش ادامه میدهد، اما آرون به هیچ وجه قصد توقف در پیگیری این پرونده را ندارد.
پس از دریافت پیامی غیرمنتظره از اجداد دریانوردش، موانا همراه با مائوئی و یک گروه جدید به اعماق اقیانوسیه و آبهای خطرناک و فراموششده سفر میکند تا ماجراجوییای را تجربه کند که تاکنون با آن مواجه نشده است.
آهنگساز پیتر هارپر که از طلاقش به شدت دچار آشفتگی شده، به یک خانه ساحلی منزوی در ایرلند پناه میبرد تا شاید الهام بگیرد. کلبهی منزوی در ساحل ترموره به نظر ایدهآل میرسد، تا اینکه یک طوفان سهمگین در شبی سرنوشتساز به وقوع میپیوندد و برنامههای او را به هم میزند.
در سواحل سومالی، زمانی که مسافران یک کشتی بدبخت توسط دزدان دریایی به گروگان گرفته می شوند، یک قهرمان بعید باید برای نجات همه آنها قدم به جلو بگذارد.