یک سرآشپز نوظهور و زنی که بهتازگی طلاق گرفته است، با یک برخورد اتفاقی مسیر زندگیشان برای همیشه تغییر میکند. این آغاز یک داستان عاشقانه عمیق و تأثیرگذار است که دههها را در بر میگیرد.
در استرالیای دهه 1970، زندگی گریس با بدبختی و فقدان درگیر است. پس از مرگ مادرشان هنگام بارداری، او و برادر دوقلویش، گیلبرت، تحت سرپرستی پدرشان پرسی، یک بندباز سابق معلول و الکلی، بزرگ میشوند. با وجود زندگی پر از عشق، تراژدی دیگری رخ میدهد زمانی که پرسی در خواب از دنیا میرود. خواهر و برادر به اجبار از هم جدا شده و به خانههای متفاوتی فرستاده میشوند.
دو فیکسر حرفهای به نامهای جک (با بازی جرج کلونی) و نیک (با بازی برد پیت) که پس از وقوع جرم، اقدام به پاککردن و از بین بردن سرنخها میکنند، برای سرپوش گذاشتن بر روی یک جنایت پیچیده و خطرناک استخدام میشوند. اما زمانی که وقوع حوادث غیرمنتظره همه چیز را از کنترل خارج میکند، این دو که خود را گرگهای تنها میدانند، مجبور به همکاری با یکدیگر میشوند و…
داستان فیلم حول شخصیتهای اصلی، اِما و لیام، میچرخد. اِما یک زن جوان و جاهطلب است که همیشه در پی رسیدن به آرزوهای بزرگش بوده، اما همواره با حسرتها و شکهایی درباره تصمیمات گذشتهاش روبهرو است. لیام، مردی با روحیه آرام و فلسفی، در جستجوی معنای زندگی و یافتن جایگاه خود در جهان است. این دو شخصیت در یک نقطه از زندگیشان به هم میرسند و داستان عشقشان آغاز میشود.
هیچ چیز آن چیزی نیست که به نظر می رسد وقتی که یک شب یک قاتل زنجیره ای شکل می گیرد...
روت، روزنامهنگار آمریکایی، به همراه پدرش ادک برای بازدید از مکانهای دوران کودکی او به لهستان سفر میکند. اما ادک، که از بازماندگان هولوکاست است، از زنده کردن دوباره خاطرات دردناک خود امتناع میکند و با ایجاد موانع، سفر را مختل میکند و بهطور ناخواسته موقعیتهای خندهداری را به وجود میآورد.
من پنگوئن گمشده ای از آلودگی نفتی دریا نجات پیدا می کند و زندگی ماهیگیر دلشکسته ای را زیرورو می کند. طولی نمی کشد که آن دو دوستانی جدانشدنی می شوند و حتی اقیانوس وسیع هم نمی تواند میان آن ها جدایی بیندازد.
مردی با ناتوانی شنوایی و گفتاری زمانی که یک باند بی رحم شروع به هدف قرار دادن پدر مجروح او در بیمارستان می کند، در معرض خطر قرار می گیرد.
هلبوی و یک مأمور تازهکار سازمان BPRD در مناطق روستایی آپالاشیا در دهه 1950 گیر میافتند. آنجا، آنها با یک جامعه کوچک روبهرو میشوند که توسط جادوگران تسخیر شده و رهبری آنها را شیطانی محلی به عهده دارد که ارتباط نگرانکنندهای با گذشته هلبوی دارد: «مرد کج».
بازگشت به دنیای زندانی که انسانیت در مرز نابودی است، جایی که مجرمان به صورت دو به دو در طبقات زیر هم حضور دارند و یک سکوی متحرک، غذا را طبقه به طبقه به آنها می رساند...