
بیوهای به نام کاترین، مشغول تلاش برای محافظت از خود و پسرش در برابر یک سازمان جنایی محلی است. زمانی که زندگی نیک بون و کاترین به هم می پیوندد، آنها متوجه می شوند که میتوانند برای نجات یافتن به یکدیگر تکیه کنند.
لورا که از یک رابطه ی آزاردهنده آسیب دیده است، با پسر هفت ساله اش کودی از شوهر سابقش فرار می کند. اما در پناهگاه جدید، ایدهآل و دورافتاده خود، متوجه میشوند که هیولای دیگر، بزرگتر و ترسناکتری برای مقابله با آنها دارند…
راوی، جوانی پریشان حال پی می برد که به کمک مشت بازی با دست های برهنه، بیش از هر زمان دیگری احساس زنده بودن می کند. او و «تایلر دردن» که به دوستانی صمیمی تبدیل شده اند، هفته ای یک بار با هم ملاقات می کنند تا با هم مشت بازی کنند. در حالی که افراد دیگری هم به باشگاه شان می پیوندند، محفل شان به رغم آن که رازی است بین شرکت کننده هایش، شهرت و محبوبیت یک باشگاه زیرزمینی را پیدا می کند.
رستاخیزها به 20 سال پس از رویدادهای انقلابهای ماتریکس میرود و زندگی بهظاهر عادی نئو با بازی کیانو ریوز به عنوان توماس ای. اندرسون در سان فرانسیسکو را به تصویر میکشد، جایی که یک تراپیست برای او قرصهای آبی تجویز کرده است. نئو و ترینیتی با بازی کری-آن ماس یکدیگر را نمیشناسند اما مورفیوس با بازی یحیی عبدالمتین دوم قرص قرمز را به نئو پیشنهاد میکند و گشوده شدن درهای ذهنش را به دنیای ماتریکس.