
یک موسیقیدان افسرده در خیابانهای متروک دیترویت دوباره با معشوقش دیدار میکند. هرچند عشق آنها قرنها دوام آورده، اما با رسیدن خواهر کوچکترِ دمدمیمزاج و غیرقابلپیشبینیِ زن، این رابطه به آزمایش کشیده میشود.
دو خدمه در یک فضاپیمای متروکه از خواب بیدار میشوند، بیآنکه بدانند چه کسانی هستند، چقدر خواب بودهاند یا مأموریتشان چه بوده است. اما خیلی زود درمییابند که تنها نیستند — و واقعیت موقعیتی که در آن قرار دارند، بسیار وحشتناکتر از چیزیست که تصورش را میکردند.
در آستانهٔ سیزده سالگی، بتی فِلاد ــ که یک موسیقیدان نوپا و موجودی جادویی است ــ تنها آرزویش این است که شبیه بقیه اعضای شگفتانگیز اما بسیار متفاوت خانوادهاش باشد. اما چرا مادر جادوییاش با این موضوع مخالفت میکند؟ در حالی که بتی با این مسئله دستوپنجه نرم میکند، حقیقت شگفتانگیزی دربارهٔ خانوادهاش میآموزد و کشف میکند که غیرعادی بودن، جادویی بودن و موسیقیایی بودن، همه بخشی از خانوادهٔ فوقالعاده و عجیبی هستند که به آن تعلق دارد. خانوادهای بسیار عجیب و غریب... پس آماده باشید که حسابی غافلگیر و شگفتزده شوید!
فرد نوازنده خیابانی و گربهاش، تبی مکتت، با موسیقی خود مردم لندن را سرگرم و شاد میکنند. اما یک روز، فرد دچار حادثه میشود و با آمبولانس به بیمارستان منتقل میشود، در حالی که تبی تنها و سرگردان در خیابانهای شلوغ لندن رها میشود. حالا تبی باید راهی برای ادامه زندگی پیدا کند، در حالی که همچنان به دنبال راهی برای بازگشت به نزد دوست و همراه قدیمیاش است.
در آستانهی ضدانقلاب رومانی در سال 1989، شش زندگی در میان اعتراضات و کشمکشهای شخصی به هم گره میخورند و به سقوط انفجاری چائوشسکو و رژیم کمونیستی منتهی میشوند.
خانواده کلات پس از ناپدید شدن دخترشان، از بیکفایتی پلیس ناامید میشوند و تصمیم میگیرند خودشان دست به کار شوند. آنها برنامهای جسورانه برای جاسوسی در محله طراحی میکنند. در مسیر تلاش برای کشف حقیقت، با پردهبرداری از رازهای تاریک و اسرار شگفتانگیز همسایگان، داستان پیچیده و مهیجی رقم میخورد.
وقتی بیورن، وکیل مافیا، تصمیم میگیرد با حضور در یک کلاس مدیتیشن تعادل زندگیاش را پیدا کند، نمیداند که قرار است روشهای عجیبی مثل قتل را کشف کند.
آلفونسو 11 ساله، وارث دن کیشوت، به همراه سه خرگوش خیالی و موسیقاییاش به پانچو و ویکتوریا میپیوندد تا شهر محبوب خود، لا مانچا، را از طوفانی عظیم نجات دهند.
پسر دلفینی اکنون یک وظیفهی مهم دارد. او نگهبان دریاست و باید از موجودات دریایی محافظت کند. در این بین هنوز خطر از سر دریا برطرف نشده چرا که اختاپوس بدجنس که در چاله ای گرفتار شده به کمک شامی نقشه های جدیدی را علیه موجودات دریا طراحی و
سه دزد به نامهای کاسپر، جسپر، و جاناتان به همراه شیر همیشه گرسنهشان در شهر کوچک کاردموم زندگی میکنند؛ جایی که خانهی یک افسر پلیس منصف اما مهربان و عمه سوفی سختگیر است.