
مردی به نام ری متوجه می شود که همسرش به او خیانت می کند و تصمیم می گیرد خود را بکشد. قبل از اینکه بتواند ماشه را بکشد، او را با یک قاتل اجاره ای کم اجاره اشتباه می گیرند. ری ناامید از کمی احترام و بدون هیچ چیز دیگری برای زندگی کردن، تصمیم می گیرد این کار را بپذیرد - و به زودی شروع به این سوال می کند که آیا انتخاب درستی انجام داده است یا خیر.
ریکی بی پروا با خرید و فروش سلاح های غیرقانونی در سرتاسر منطقه سه ایالتی پول زیادی به دست می آورد و دوست دارد آن را به رخ بکشد. کلیف، فروشنده دوره گرد، همان منطقه ای را پوشش می دهد که ریکی با اسلحه از آن عبور می کند. کلیف که ناامید از یافتن تسکین مالی برای خانوادهاش است، موافقت میکند تا با ریکی شریک شود تا برای یک رئیس کارتل آمریکایی جان، مواد مخدر و اسلحه بین ایالتی تحویل دهد. وقتی یک تبادل ساده پس از اینکه ریکی همه را در یک قلمرو می کشد، تبدیل به یک حمام خون می شود، این زوج در یک موقعیت زودپز قرار می گیرند که در آن فروشنده مواد مخدر بعید، کلیف باید تا آنجا که می تواند برای زنده ماندن مبارزه کند.
زمانی که ادی اشرافی املاک خانواده را به ارث می برد، متوجه می شود که خانه امپراطوری عظیم علف های هرز است – و صاحبان آن به جایی نمی روند.
یک فروشنده بستنی سعی می کند بفهمد چه کسی دوچرخه ای را که برای کارش استفاده می کند دزدیده است.
پسری یک روز را با یک دختر می گذراند و آن دختر بعد از آن روز به طور کامل ارتباطـش را با او قطع می کند، این پسر به خاطر علاقه ای که به این دختر پیدا کرده است، سر تا سر جهان را دنبال این دختر می رود اما نمی داند چه اتفاقات شومی انتظارش را می کشند.
پسری که بزرگ نمی شود، سه خواهر و برادر جوان را استخدام می کند تا در یک سفر جادویی به جزیره محصور نورلند او را همراهی کنند.
نوا استون صاحب کارخانه موفقی بود که با یک حمله قلبی مدتی از کارخانه اش دور ماند. جان مورینو میخواهد از این موقعیت برای تصاحب اموال نوا استفاده کند که...
دو تیم برای شکستن رکورد جهانی سرعت زمین در حال رقابت هستند...
یک مامور عملیات ویژه حرفهای به نام آدام فرانکو به داخل یک گروه جنایتکار نفوذ میکند، اما به طور غیرمنتظرهای با پسر جوان رئیس این گروه، رابطهای نزدیک برقرار میکند. حال آدام خود را در یک بحران اخلاقی سخت گرفتار میبیند و…
زمانی که یک سرباز سابق به نام آتامی کورپی در بیابان لاپلند، مقدار زیادی طلا کشف میکند، تلاش میکند تا آن را با خود به شهر ببرد. اما زمانی که سربازان نازی به رهبری یک افسر بیرحم، طلای او را غارت میکنند، آتامی باید با آنها مبارزه کرده و…