دکتر موربیوس، بیوشیمیستی است که در اداره ای مشغول به کار است و از بیماری خونی نادر رنج میبرد. او تصمیم می گیرد که خود را درمان کند اما طی عملی تبدیل به یک خون آشام می شود و داستان رو به یک تراژدی ترسناک می رود.
عملیات مینسمیت در سال 1943 به وقوع می پیوندد؛ زمانیکه متحدین تصمیم می گیرند تا حمله ای همه جانبه را به محدوده اشغال شده توسط رژیم نازی آغاز کنند. اما آنها با چالشی غیرممکن مواجه می شوند؛ حفاظت از نیروی های گسترده اشغال در برابر قدرت تخریب سلاح های آلمانی و جلوگیری از قتل عامی احتمالی.
یک توافقنامه در پلسیلوانیا بین مردم دهکدهای کوچک و موجوداتی که در بیشههای اطراف ساکنند، وجود دارد: مردم دهکده وارد بیشه نمی شوند و موجودات بیشه هم به دهکده پا نمی گذارند! این توافقنامه برای سالها پابرجا مانده است، تا اینکه…
یک کهنه سرباز نیروی دریایی به نام برایان براون-ایزلی که از حمایتهای مربوط به سربازان بازنشسته محروم شده است، از نظر مالی دچار مشکل شده و تمام پساندازش نیز رو به اتمام است. در این میان برایان به یک بانک رفته و چند تن از کارمندان آن را گروگان میگیرد. بدین ترتیب او زمینه را برای درگیری شدید با پلیس فراهم کرده و…
، یک سفر جاده ای بین کانتری تبدیل به بزرگراهی به جهنم برای برندا و خانواده اش می شود. تنها در صحرای نیومکزیکو، آنها باید برای زندگی خود بجنگند وقتی که...
یک سال پس از اینکه دختربچه ای کوچک به نام کانا مادر خود را از دست می دهد، تصمیم می گیرد تا برای یک جشن سالانه به ژاپن سفر کند، اما...
بلا متوجه می شود که کمک های مالی به مرکز نجات و نگهداری از سگ های او کم شده است. او از یک سرباز به نام جی آر درخواست کمک می کند تا بتواند برای پناهگاه خود پول جمع کند و...
یک مرکز فرماندهی با فناوری پیشرفته که خطرناکترین جنایتکاران را زیر نظر دارد، به یک مامور فدرال ماموریت میدهد تا در حین انجام وظیفه در یک اتاق شنود، فردی را تحت نظر بگیرد. اما به زودی این مامور فدرال متوجه میشود هدف مورد نظر آنها در خانهاش توسط گروهی مورد حمله قرار گرفته است. حال او باید بدون اتلاف وقت زندگی هدف مورد نظر را از داخل اتاق شنود، محافظت کرده و…
یک تیم نخبه از سربازان که برای جلوگیری از فروپاشی بشریت، به شهری مسموم با تشعشعات فرود میآیند و با استفاده از زرهها و سلاحهای پیشرفته، ماموریت مخفی کاری نهایی را انجام میدهند.
کاترین «کیا» کلارک یک دختر جوانِ بیپایان مدبر است که در نزدیکی مرداب کارولینای شمالی بزرگ میشود. کیا که در اوایل دهه 1950 توسط والدین و خواهر و برادرهای بزرگترش رها شده بود، یادمیگیرد که به تنهایی زنده بماند. به او توسط دوستش تیت واکر خواندن و نوشتن آموزش داده میشود، و...