روسلانِ توقفناپذیر در راه است تا زنجیرهای همرنگی با جماعت را پاره کند. با تفنگ و گیتارش، او میخواهد سمفونیای از شورش بسازد که بینظیر باشد.
ساکنان یک ساختمان مسکونی فرسوده فرانسوی با ارتشی از عنکبوت های مرگبار که به سرعت در حال تکثیر هستند می جنگند.
خواننده بلندپروازی که با مادربزرگش در پایتخت کشور بوتان زندگی می کند، رویای گرفتن ویزای استرالیا و مهاجرت به آنجا را در سر دارد.
سانگا و همسرش که زندگی سخت و طاقت فرسایی در شهر ماهیسماتی دارند، فرزندی به دنیا میاورند. این کودک بزرگ میشود و کم کم در می یابند که او برای هدف بزرگی به دنیا آمد است…
حوا، دختر جوانی که با مادربزرگش که به زودی می میرد تنها زندگی می کند. هاوا وقتی متوجه می شود که میشل اوباما در حال بازدید از پاریس است، فکر دیوانه وار پذیرفته شدن توسط این شخصیت می شود که او را بیش از هر چیز تحسین می کند...