روت، روزنامهنگار آمریکایی، به همراه پدرش ادک برای بازدید از مکانهای دوران کودکی او به لهستان سفر میکند. اما ادک، که از بازماندگان هولوکاست است، از زنده کردن دوباره خاطرات دردناک خود امتناع میکند و با ایجاد موانع، سفر را مختل میکند و بهطور ناخواسته موقعیتهای خندهداری را به وجود میآورد.
در جنگلهای خائنانه و باتلاقی که به اصطلاح «مرز سبز» بین بلاروس و لهستان را تشکیل میدهند، پناهندگانی از خاورمیانه و آفریقا که تلاش میکنند به اتحادیه اروپا برسند در یک بحران ژئوپلیتیکی گرفتار میشوند که توسط دیکتاتور بلاروس الکساندر لوکاشنکو طراحی شده است. در تلاش برای تحریک اروپا، پناهجویان با تبلیغاتی که وعده عبور آسان به اتحادیه اروپا را می دهند، به سمت مرز فریب می شوند. گروهای این جنگ پنهان، زندگی جولیا، یک فعال تازه کار که زندگی راحت خود را رها کرده است، جان، یک مرزبان جوان و یک خانواده سوری در هم تنیده شده است.