وینونا ایِرپ برای نبرد با بزرگترین دشمن خود به خانه بازمیگردد: فردی روان پریش که برای انتقام از او و همه کسانی که او را دوست دارند، مصمم است.
هلبوی و یک مأمور تازهکار سازمان BPRD در مناطق روستایی آپالاشیا در دهه 1950 گیر میافتند. آنجا، آنها با یک جامعه کوچک روبهرو میشوند که توسط جادوگران تسخیر شده و رهبری آنها را شیطانی محلی به عهده دارد که ارتباط نگرانکنندهای با گذشته هلبوی دارد: «مرد کج».
یک سال بعد از شکست دکتر طاعون ایگور گروم تبدیل به قهرمان محبوب شهر شده اما حال با حریفی دیگر از لژیون مردگان طرف میشود که کل شهر را گروگان گرفته و قصد دارد زندگی گروم را نابود کند.
قسمت هشتم منتشر شد.
یک پیاده روی معمولی از مدرسه به خانه تبدیل به یک سفر حماسی برای اوساتو می شود. پس از اینکه اوساتو ناگهان به همراه دو دانش آموز به دنیای دیگری رها شد، متوجه می شود که به طور تصادفی به آنجا احضار شده است. اما وقتی او یک استعداد منحصر به فرد را کشف کرد همه چیز تغییر می کند
پس فرار زندانی شماره 299 از زندان کلاغاتی بدون هیچ سرنخی دو کارآگاه توسط اداره پلیس استخدام می شوند تا در مورد این پرونده تحقیق کنند و ...
یک رسانه روانی تلاش می کند تا حقیقت قتل خواهرش را در محل جنایت کشف کند.
قسمت دوازدهم منتشر شد.
خانواده بدسرپرست میو او را بی ارزش میدانند - اما همراه با شوهر قدرتمندش، خود واقعی و قدرتهای پنهان او به آرامی شروع به درخشش میکنند.
در مرز هوکایدو، یک کهنه سرباز جنگ و دختر آینو با افراد نامتناسب و مرتدهای نظامی به رقابت می پردازند تا گنجی را پیدا کنند که بر روی قانون شکنان خالکوبی شده است.
داستان از آنجا شروع می شود که سه نوجوان برای تحصیلات مهندسی خود به بنگلور می آیند و با سالمندان درگیر می شوند. آنها یک گانگستر محلی به نام رنگا را پیدا می کنند تا به آنها کمک کند انتقام بگیرند. اتفاقات پس از ملاقات با او، آنها را به سفری می برد که در ابتدا یک رویا به نظر می رسید اما خیلی زود به یک کابوس تبدیل شد.
در حومه بنگلور، کوندانا، یک ASI آتشین در یک پاسگاه خیالی بنگلور قرار دارد که با یک گانگستر محلی درگیر می شود. در همین حال، زندگی عاشقانه او با ساهانا با موانعی روبرو است. ACP Lakshmi یک جنایتکار بدنام را شکار می کند، در حالی که راجو برای نجات پسر بیمار خود تلاش می کند. از آنجایی که این زندگی ها در هم تنیده می شوند، یک مورد منحصر به فرد در کوندانا به نقطه کانونی تبدیل می شود و همه آنها را در داستانی از رمز و راز و پیوند به هم پیوند می دهد.