داستان انسان هایی از همین سرزمین است که در شرایط و روابط دشوار، در سر راه هم قرار می گیرند و این قرارگیری، زندگی آنان را دستخوش تغییراتی می کند.
درباره پسری جوان به نام حامد است. او درگیر اتفاقی عاطفی شده و با دختری به نام لیلا آشنا می شود، حال او به خاطر اعتقادش و پدری که دوستش دارد سر دو راهی انتخاب لیلا و پدر قرار گرفته و باید یکی را انتخاب کند.
محمدجواد حلیمی کارمند ساده دولت، پس از سالها اجاره نشینی با زدن از نان شب خانواده اش آلونکی در حاشیه پایتخت به نام هرت آباد دست و پا میکند. در شب دوم سکونت دزد به خانه آنها میزند که حلیمی وی را دستگیر میکند و...
نیما دادگر و همسر جوانش غزل در حال بازی در یک فیلم هستند. تلفنهای مشکوک زیادی باعث ناراحتی نیما و غزل میشود و…
شرفناز از آن می ترسد که الیاس به سرنوشت احمد دچار شود. او سالهاست به فرار از این زندان فکر می کند تا اینکه بالاخره روزی دست الیاس را گرفته و می گریزد. این فرار به گوش جمعه می رسدمسعود که یک استاد دانشگاه موفق و دارای خانواده ای دوستداشتنی است گرفتار یک رابطه عاطفی با یکی از دانشجویان خود میشود این رابطه به گونه ا پیش میرود که زندگی و خانواده اش را از هم میپاشاند
رسول، کارمند بانک، با زنی به نام بتول و پسرش تصادف می کند و وقتی آنها را به بیمارستان می رساند متوجه می شود که زن دچار فراموشی شده. زهره همسر رسول، به بیمارستان می آید و از زن مراقبت می کند. زهره و بتول با هم صمیمی می شوند و چون بتول کسی را ندارد او را به خانه رسول می برند. زهره پس از مدتی از حضور او معذب می شود و از رسول می خواهد تکلیف او را روشن کند..
طاهر که برخلاف نظر خانواده اش با روجا ازدواج کرده، در شب جشن تولد دختر خردسالش برای او هدیه ای دریافت میکند که بعداً معلوم میشود از طرف مردی ناشناس استمرد ناشناس از آن پس مدام زنگ مي زند تا (به قول خودش) حقيقتي تلخ را به اطلاع او برساند. اين حقيقت درباره خيانت همسر اوست. طاهر كه لكنت زبان دارد و كودكي ناخوشايندي داشته به مرور به همسرش مشكوك مي شود و با او به كشمكش برمي خيزد..
رؤیا فارغالتحصیل رشته موسیقی از وین تصمیم دارد آنچه را که میاندیشد در موسیقی به نمایش بگذارد. در این مسیر تعدادی نوازنده را انتخاب میکند که نیما جزو آنهاست و دلبستگی به نیما به او کمک میکند تا ملودیها را کامل کند..