
یک نقاش مشهور ایتالیایی است که به دلیل استعداد فوقالعادهاش در هنرهای تجسمی، در دنیای هنر شهرت یافته است. اما داستان زمانی آغاز میشود که او به دلیل بحران خلاقیت و فرسودگی روانی، توانایی خود را در خلق آثار جدید از دست داده است. مارچلو که احساس میکند روح و هنر خود را از دست داده، در تلاش است تا جرقهای جدید در زندگیاش بیابد که به او انگیزه دهد تا دوباره به هنرش بازگردد.
مارینت که حالا به «کرونو باگ» تبدیل شده، به همراه «بانیکس» باید آینده را نجات دهند و بفهمند چه کسی هویت او به عنوان لیدیباگ را کشف کرده و معجزهگرش را دزدیده است. در این مسیر، آنها پی میبرند که معجزهگر پروانه صاحب جدیدی دارد که راز نهایی را فاش کرده. تنها امید لیدیباگ شکست دادن این رقیب برای جلوگیری از نابودی است.
آستریکس راز معجون جادویی ، فیلمی انیمیشنی محصول سال 2018 به کارگردانی الکساندر آستیر و لوئیس کلیچی میباشد. در خلاصه داستان این فیلم آمده است ، پانورامیکس برای حفظ آیندهی روستا به همراه آستریکس و اوبلیکس به سرزمین گلها سفر میکند تا بتواند یک جادوگر جوان دانا را پیدا کند که راز معجون جادویی را میداند و…
پس از مرگ همسرش، مادام کلیکو با به دست گرفتن کنترل تجارت شراب آنها، مخالفت با منتقدان خود، و در نهایت انقلابی در صنعت شامپاین، او را به عنوان یکی از اولین تاجران بزرگ جهان معرفی کرد.
سه دزد به نامهای کاسپر، جسپر، و جاناتان به همراه شیر همیشه گرسنهشان در شهر کوچک کاردموم زندگی میکنند؛ جایی که خانهی یک افسر پلیس منصف اما مهربان و عمه سوفی سختگیر است.
گروهی از دزدان جوان در جریان عواقب خشونت آمیز یک انتخابات سیاسی از پاریس فرار می کنند تا در مسافرخانه ای که توسط نئونازی ها اداره می شود سوراخ شوند.
این فیلم بلند با الهام از یادداشتهای روزانه واقعی ANZACهای محلی، داستان ناگفته برخی از بزرگترین پیروزیهای نظامی استرالیا را شرح میدهد.
بیور شرور جنگل را با ماده صورتی خطرناکی پوشانده است که هنگام تماس با آب منفجر می شود. با نزدیک شدن به فصل بارانی، تیم متفرقه حیوانات باید برای یافتن پادزهر عجله کنند.
وقتی یک باند دزد در پاریس هرج و مرج ایجاد میکند و پلیس را تحقیر میکند، وزیر کشور خون تازهای را در رأس تحقیقات میخواهد: آلیا اهل مارسی است، تندخو و غیرقابل کنترل، هوگو پاریسی، وفادار و دقیق است. به طور خلاصه، آنها دلایل زیادی برای متنفر بودن از یکدیگر دارند. یک اتحاد اجباری، برای خوب یا بد، یا شاید شکوفا شدن به چیز دیگری؟
هربار در گوشهای از شهر جرمی اتفاق میافتد و دردسری ایجاد میشود و هربار ردپای فردی به نام الریک در آن به چشم میخورد. بازرس لیک و همکارش پروفسور مورتیمر وارد این ماجراها میشوند و در صدد روشن کردن قضایا بر میآیند.