سامان که پنج سال پناهنده سیاسی بوده، به کشور برمی گردد. تبسم که پیش از سفر سامان، نامزد او بوده به استقبالش میآید و به میگوید دیگر ادامه رابطه آنها ممکن نیست...
سارا (لیلا اوتادی) بر اثر تصادفی شدید حافظه کوتاه مدت اش را از دست میدهد و هر روز برای او 31 خرداد روز تولد پدرش است. سامی (حمید گودرزی) از او خوشش میآید اما هر چه تلاش کند فردای آن روز دختر همه چیز را فراموش کرده و او را نمیشناسد …
این فیلم داستان علاقه دختر و پسری است که برای ازدواج با مخالفتهای خانواده دختر مواجه هستند، بنابراین آنها به یکی از شهرهای شمال کشور فرار میکنند اما…
فیلم، داستان زندگی پسر جوانی است از طبقه متوسط را روایت میکند که تحصیلات دانشگاهی اش به پایان رسیده و جویای کار است. او با خانمی کارخانه دار آشنا و مسیر زندگی اش عوض میشود..
جوان ایرانی، تنها دارای تکلیف نیست، بلکه آن ها حقوقی متناسب با شأن و جایگاه خویش دارند. داستان روایت دو خواهر است که به دلیل فضای سرد و بی روح مادی و ماشینی زندگی امروز در مناسبات روزمره زندگی خود دچار سردرگمی اند. پدر خانواده نیز با وجود دوری از خانه به سبب کار در سکوی نفتی همواره در فکر آینده فرزندان است. اما خبری به پدر می رسد که راه دیگری را برای رسیدن به فردای بهتر مشخص می کند.
جمعه جمال زهي، با پايان يافتن تحصيلاتش در زمينه علوم ارتباطات و ماهواره هاي مخابراتي، با مدرك دكترا به ايران مي آيد تا در يك عمليات نفوذي در خاك عراق شركت كند. در بدو ورود به كشور، او به سيستان و بلوچستان مي رود تا همسرش صنم را ببيند و براي رفتن به مأموريت خطرناكش، از او و خانواده خود خداحافظي كند. جمعه به دليل محرمانه بودن مأموريت، به خانواده و همسرش درباره جزئيات امر حرفي نمي زند. او به پاكستان مي رود تا به ظاهر از سفارت آمريكا ويزا بگيرد؛ اما در هتل توسط نيروهاي عراقي دستگير مي شود و...