در حالی که جنگ جهانی دوم در جریان است، ماهیتو نوجوان که توسط مرگ غم انگیز مادرش تسخیر شده است، از توکیو به خانه روستایی آرام نامادری جدیدش ناتسکو نقل مکان می کند، زنی که شباهت زیادی به مادر پسر دارد. همانطور که او سعی میکند خود را تطبیق دهد، این دنیای عجیب و غریب جدید به دنبال ظهور یک حواصیل خاکستری ماندگار، که ماهیتو را گیج میکند و به او بد میکند، عجیبتر میشود و به او لقب «منتظر طولانی» میدهد.
داستان این انیمیشن درمورد دختر بچه ای بازیگوش به اسم «ایرویگ» است که توسط یک جادوگر به فرزندخواندگی پذیرفته می شود. او به خانه ای عجیب و غریب نقل مکان می کند که انواع سِحر و جادوهای مختلف در آن وجود دارد. ایرویگ و جادوگر ماجراهای جالبی را با هم پشت سر می گذارند.
دهکدهای آرام در قلب کوهستان مورد حملهی يک گراز شيطانی قرار ميگيرد. "آشيتاکا"، شاهزادهی قبيله برای محافظت از دهکده با آن جانور درگير میشود. در جريان اين درگيری، گراز بازوی او را گاز میگيرد، جای زخم، سياه و طلسم میشود. بنابه آيينهای دهکده، "آشيتاکا" از دهکده تبعيد و سرگردان ميشود و به دنبال راهی برای رهايی از طلسم میرود.
آرن که پس از کشتن پدر خود و دزدیدن شمشیر او، آواره بیابانها شده، مورد حمله گرگها قرار میگیرد، کیمیاگری به نام شاهین او را نجات میدهد و همراه خود به سفر میبرد. آنها پس از مشاهده شهر هرت که در آن بردهفروشی مرسوم است در منزل زنی پناه میگیرند.
در طول جنگ جهانی اول، مارکو پاگوت بعد از مرگ تمام رفقایش در مبارزه، به طور رازآلودی از انسان به یک خوک تبدیل میشود و بعد از آن او را به نام "پورکو روسو" میشناسند، کسی که با دزدان هوایی/دریایی نبردهای خود را ادامه میدهد. او در حین تعمیر هواپیمای خود با دختری نوجوان و بسیار باهوش به نام فی آشنا میشود. طی حوادثی این تنها فی است که از وجود طلسم و شخصیت حقیقی مارکو آگاه میشود...