
یک موسیقیدان افسرده در خیابانهای متروک دیترویت دوباره با معشوقش دیدار میکند. هرچند عشق آنها قرنها دوام آورده، اما با رسیدن خواهر کوچکترِ دمدمیمزاج و غیرقابلپیشبینیِ زن، این رابطه به آزمایش کشیده میشود.
هیونسو و سو-جین تازه ازدواج کردهاند. بهطور ناگهانی، هیونسو شروع به صحبت در خواب میکند: «یه نفر اینجاست.» از آن شب به بعد، هر بار که به خواب میرود، به فرد دیگری تبدیل میشود و هیچ خاطرهای از شب قبل ندارد. این وضعیت، سو-جین را دچار اضطراب شدیدی میکند؛ او مدام نگران است مبادا هیونسو در خواب به خانوادهاش آسیب بزند و به همین دلیل دیگر نمیتواند حتی لحظهای آرام
در آخرین روز از نخستین مأموریت سرنشیندار به مریخ، یکی از اعضای پایگاه «تانتالوس» باور دارد که کشفی خارقالعاده انجام داده است: شواهد فسیلشدهای از حیات باکتریایی. او که نمیخواهد افتخار این کشف نصیب گروه پشتیبانی شود، برخلاف دستورات عمل کرده و برای جمعآوری نمونههای بیشتر، بدون مجوز به مأموریتی انفرادی میرود. اما حفاریای که قرار بود معمولی باشد، به فاجعه میانجامد؛ زمین سست فرو میریزد و او به شکافی عمیق سقوط میکند. همکارانش که از این حادثه ویران شدهاند، تلاش میکنند پیکرش را بازیابی کنند. اما وقتی یکی دیگر نیز ناپدید میشود، آنها کمکم به این نتیجه میرسند که شکل حیاتی که کشف کردهاند، ممکن است خطرناکتر از آن باشد که تصور میکردند.
در حین خواب، گروهی از کمپکنندگان صدای نگرانکنندهای میشنوند. وقتی بیدار میشوند، خود را در حالتی میبینند که گرفتار خشم لا لورونا شدهاند.
مردی خانوادهدوست و فداکار دچار وسواس نجات جان قربانیان تصادف در پیچ خطرناک مقابل خانهاش میشود — وسواسی که ممکن است همه چیز را از او بگیرد.
یک خواهر و برادر در خواب زمستانی فرو رفتهاند. اما تنها خواهر از خواب بیدار میشود. خواب زمستانی انسانها، مرز میان انسان و حیوان را محو میکند.
پس از بازگشت به محل کار با برنامهای ترکیبی (حضوری و دورکاری)، دو همکار که فقط با نامهای خانم دوشنبه و آقای سهشنبه یکدیگر را میشناسند، شروع به فرستادن یادداشتهای دوستانه میکنند؛ و همین آغازگر یک رابطه عاشقانه اداری میشود.
وقتی یک استاد افسانهای بازی «گو» عنوان قهرمانیاش را به دوستی قدیمی و شاگرد سابقش میبازد، تصمیم میگیرد آن را در نبردی سرشار از هوش و مهارت پس بگیرد.
طوفانی سهمگین و امتناع اسبی رنجکشیده از کار کردن یا غذا خوردن، نشانههای آغاز پایان برای یک کشاورز فقیر و دخترش هستند.
پس از از دست دادن مادر عزیزش، مردی همه چیز را به خطر میاندازد تا به افتخار او یک رستوران ایتالیایی راهاندازی کند؛ جایی که آشپزهای آن نُنّاها — یعنی مادربزرگهای واقعی — هستند.