
پل کول خود را در شهری کوچک و مرموز مییابد، بیآنکه بداند کیست یا چگونه به آنجا رسیده است. در حالی که تکههایی از گذشتهاش کمکم نمایان میشود، تلاش میکند راهی برای بازگشت به خانه پیدا کند؛ اما زمان ناپایدار است، ظاهرها فریبندهاند، و معلوم نیست کدامیک از هویتهایش واقعی است.
وقتی یکی از مشتریان معاملات ملکی آیدا تیگاردن به قتل میرسد، دختر کنجکاو و ماجراجوی او، آئورا، همراه با نامزدش نیک و اعضای باشگاه «قتلهای واقعی» برای حل این معما دست به کار میشوند.
پنزی، خشمگین و افسرده، خشم خود را بر سر خانواده و غریبهها خالی میکند. انتقادهای مداوم او باعث میشود که از دیگران دور بماند، بهجز خواهر خوشبینش، شانتال، که با وجود تفاوتهایشان همچنان با او همدلی میکند.
ادامهای است بر «نبرد مایانگ»؛ جنگی تمامعیار با کشور همسایه، ژائو، که شین و وانگکی در اثر قبلی با عنوان «شعله سرنوشت» در آن جنگیده بودند.
پس از اینکه یک دانشجوی ممتاز با رد شدن و دلشکستگی مواجه می شود، راه خود را به سمت شغل مالی می کشد. اما حفظ نمای ظاهری با ساختن دروغ ها دشوار است.
کارلوس و النا در آستانه امضای طلاق هستند که ناگهان هدیهای غیرمنتظره دریافت میکنند؛ هدیهای که به آنها امکان سفر در زمان را میدهد. آنها به دهه 90، دوران نوستالژیک کتهای چرمی، مدل موهای شلوغ و موسیقی پاپ-راک بازمیگردند تا سرنوشت خود را تغییر دهند.
دختری مزرعهنشین در جستوجویی حماسی برای بازپسگیری یادگاری ارزشمند خانوادگیاش، راهی شهری عجیب و خطرناک میشود؛ جایی که عشق واقعیاش را مییابد – اما برای نجات روح او، باید قدرت سرنوشت و آواز را به سختترین آزمون ممکن بگذارد.
یک گروه راک اواخر دهه 90 در حالی که حرفهشان در راه است، به یک قصر فرانسوی میرود تا با یک سوپر تهیهکننده گریزان ضبط کند. اما با افزایش تنش ها و شعله ور شدن خلق و خوی، متوجه می شوند که با چیزی بیش از فشار برای موفقیت روبرو هستند.
الهامگرفته از رویدادهای شگفتانگیز مربوط به یک تلاش خیانتآمیز برای رسیدن به قله بلندترین کوه جهان، فیلم «اورست» سفر شگفتانگیز دو تیم مختلف را روایت میکند که با یکی از وحشتناکترین طوفانهای برفی که تا به حال بشر با آن روبهرو شده، به چالش کشیده میشوند. استقامت آنها در
دلقک دست و پا چلفتی و بیمزۀ ریچارد "استیچیز" گرندل در جشن تولد دهمین سالگرد تام کوچک سرگرمی میکند، اما پسر و دوستانش با استیچیز شوخی میکنند و بند کفشهایش را گره میزنند. استیچیز لیز میخورد، میافتد و میمیرد. شش سال بعد، تام برای دوستانش جشن تولدی در خانه برگزار میکند، اما استیچیز زنده میشود تا نوجوانان را تعقیب کند و انتقام مرگش را بگیرد.