چندین سال پس از وقایع فیلم دوم، داستان تا حدودی در ریودوژانیروی برزیل و بخشی دیگر در برلینِ آلمان رخ میدهد و منجر به دخالت جادوگران و جهان جادویی در جنگ جهانی دوم میشود. با قدرت گرفتن گریندل والد، آلبوس دامبلدور نیوت اسکمندر و دوستانش را به مأموریتی میفرستد که منجر به درگیری با ارتش گریندل والد میشود و دامبلدور را به فکر وامیدارد که تا چه مدت میتواند به دور از جنگ و در حاشیه بماند.
یک بچه ی یتیم به نام موگلی توسط گله ای از گرگ ها به سرپرستی گرفته می شود. او توسط یک پلنگ سیاه و خرسی خوش قلب زنده ماندن و بقاء در جنگل را یاد گرفته است. حضور موگلی در جنگل باعث عصبانیت شیرخان می شود، ببری که تنها هدفش در زندگی خوردن موگلی است.
جیک کارآگاه خصوصی لس آنجلسی و متخصص در امور افشای خیانت های زناشویی است که توسط زنی که خود را خانوم مالوری معرفی می کند استخدام می شود تا پرده از راز خیانت شوهر او بردارد.
شاعر جوان جنگ بریتانیایی رابرت گریوز با لورا رایدینگ ازدواج کرده و صاحب چهار فرزند میباشد. رایدینگ با سرپیچی از قراردادهای جامعه مودبانه، با گریوز و همسرش که به عنوان یک اداره زندگی می کنند، نقل مکان می کند. سپس با آمدن جفری فیبز، شاعر خوش تیپ ایرلندی، این چیدمان تبدیل به یک چهارخانه می شود. اما به زودی تنشها و رقابتها آنقدر شدید میشوند که گریوز مظنون به تلاش برای قتل است…
دو آدم کش به نامهای وینسنت و جولز از طرف مارسلوس والاس ماموریت مییابند تا چمدانی را که دزیده شده ، از سارقان پس بگیرند و در جریان این عملیات به طرز معجزه آسایی نجات پیدا میکنند. وینسنت مامور میشود تا میا ، همسر والاس را به گردش ببرد ، اما میا بر اثر استفادهی بیش از حد مواد مخدر…
رمان های هِنری، نویسنده جوان، سنتی و ناموفق انگلیسی اصلا فروش نمی روند. اما ناگهان یکی از کتاب هایش در مکزیک می درخشد و مسئول انتشارات به او اصرار می کند که با یک تور تبلیغاتی به آنجا سفر کند. زمانیکه هنری به مکزیک می رسد، متوجه می شود که دلیل محبوبیت کتاب هایش نه نویسندگی او، بلکه چیز دیگریست که از فهمیدنش خونش به جوش می آید.
سربازان شوروی به فرماندهی فردی با لقب شبح سرخ، پس از فرار از محاصره نازی ها قصد رسیدن به همرزمان خود را دارند.
وقتی کندال، یک طراح رستوران موفق برای جشنواره سالانه شکار بزرگ به شهر محل تولدش میستیک بی میآید، خودش را در شرایط پیشبینی نشدهای با زک تازهوارد میبیند. آیا کندال طعمه دردسر شده است یا عشق واقعی را پیدا خواهد کرد؟
هاستل عشق که در پسزمینهی تپندهی روستایی شمال هند قرار دارد، سفر ناپایدار یک زوج جوان با روحیه را دنبال میکند که توسط یک مزدور بیرحم شکار میشوند.
دختری به نام آنجل در کودکی و در دهه 1850 توسط والدینش فروخته می شود. حالا او بزرگ شده توانسته با نفرتی که از خود و همه اطرافیانش در دل دارد، در کالیفرنیای دهه 1850 جان سالم به در ببرد. تا اینکه با جوانی به نام مایکل هوزیا ملاقات می کند و متوجه می شود که هیچ دردی وجود ندارد که عشق نتواند آن را التیام بخشد...