داستان این فیلم در سال 1998 اتفاق می افتد ، این داستان اصلی رازهای عمارت اسرارآمیز اسپنسر و شهر شوم راکون را روایت میکند که…
مربی یک قاتل حرفهای به نام لیدی باگ که از زندگی ناامید شده، برای به دست آوردن کیفی در یک قطار سریع السیر، دوباره لیدی باگ را به ماموریتی خطرناک میفرستد. اما آدمکش دیگری نیز در این قطار حضور دارد و در نهایت آنها متوجه میشوند که اهداف آنها با یکدیگر مرتبط است…
آموزگاری که به تازگی در یکی از مدارس جنوب شهر عهدهدار امر تدریس است، سعی برآن دارد که برخورد متفاوتی با شاگردان فقیر کلاس داشته باشد. پس از ماجراهایی که در مدرسه رخ میدهد با توطئه یک خبرچین، آموزگار توسط مأمورین ساواک دستگیر شده و مدرسه بار دیگر به صورت سابق خود باز میگردد، دیگر کسی به شاگردان فقیر کلاس توجهی ندارد...
مردی که در خانهای بزرگ و قدیمی همراه مادر ناتوان خود زندگی میکند، به بازیگر جوان یک گروه تئاتر علاقهمند شده و از او تقاضای ازدواج میکند. دختر موافقت خود را اعلام کرده و ازدواج سر میگیرد. مرد از همان ابتدا به طور غیرمستقیم ارتباط دختر با دوستان و کار سابقش را قطع میکند، اما از آن جا که سخت به او علاقه نشان میدهد دختر به این امر اهمیت زیادی نمیدهد. رفته رفته زن متوجه اوضاعی غیرعادی در خانه میشود و طی حوادث بعدی زن درمی یابد که مرد شخصیتی دوگانه دارد...
فیلم روزی که هوا ایستاد ساخته نادر ابراهیمی در حالی اتفاق می افتد که روزی در منطقه ای بسیار وسیع كه شهری پر جمعیت را در مركز خود دارد، هوا از جریان می ایستد و وارونگی سنگین و پایدار پیش می آید. مسئولان معتقدند كه با رساندن خبر به مردم ایجاد وحشت می شود و این وحشت منشأ خطرات دیگری می شود. لذا تصمیم می گیرند که ....
آیدین و تداعی که در پارک با هم آشنا شده بودند در حین گردش در پارک توسط مأمورین نیروی انتظامی متوقف شده و به کلانتری برده میشوند. با تشکیل پرونده و تا برگشت آن از دادسرا آیدین در کلانتری مانده و تداعی نیز برای تحقیقات به پزشکی قانونی منتقل میشود و...
محسن نوجوانی است که در کنار بچه های خیابانی هم سن و سال خود در میان خیابان های شلوغ شهر گل فروشی می کند. او آرزوی داشتن یک وجب آسمان را در سر دارد. خواسته او محقق می شود؛ در ابتدا هیچکس تحقق چنین آرزویی را باور نمی کند اما با دیدن آن، ماجراهای گوناگونی آغاز می شود...
يك فرمانده ي عالي رتبه ي نظامي در تدارك جنگي بزرگ است كه منجر به نابودي هزاران نفر خواهد شد
دکتر عالم ، جراح برجستهٔ مغز و اعصاب است و اعتقادی به خدا ندارد . او بهدلایل مختلف فرزندش را فراموش کرده است . وی بهصورت اتفاقی در شب تولد پسرش ، سامان ، از مریضی او ، که تومور مغزی است ، باخبر میشود و بهدنبال پسر ستارهشناسش در کویر بهراه میافتد …
سال 1359، ستاد نیروی هوایی عراق که از اول جنگ با برتری هوایی ایران روبرو شدهاست و قریبالوقوع بودن شکست حصر آبادان را پیشبینی میکند، جهت حفاظت هواپیماهای استراتژیک خود تصمیم میگیرد آنها را به سه پایگاه بسیار دورافتاده، در نزدیکی مرز اردن، منتقل کند. در اسفند همین سال ستاد نیروی هوایی ایران در جلسات فوقالعادهای طرح بمباران این سه پایگاه را که به نام پایگاههای اچ3 مشخص شدهاند، مطرح میکند. طرح در ابتدا ناممکن و غیرعملی مینماید، اما در نهایت نقشهای متهورانه و بینظیر پیشنهاد میشود و در پی آن در سحرگاه 15 فروردین 1360 هشت فروند جنگندهی بمبافکن ایرانی جهت حمله به اچ3 به پرواز در میآیند.