وقتی آندره 85 ساله سکته میکند، امانوئل با عجله به بالین پدرش میرود. او که بیمار و نیمه فلج روی تخت بیمارستان است، از امانوئل می خواهد که به او کمک کند تا به زندگی اش پایان دهد. اما چگونه می توانید چنین درخواستی را قبول کنید در حالی که پدر خودتان است؟
شاعر جوان جنگ بریتانیایی رابرت گریوز با لورا رایدینگ ازدواج کرده و صاحب چهار فرزند میباشد. رایدینگ با سرپیچی از قراردادهای جامعه مودبانه، با گریوز و همسرش که به عنوان یک اداره زندگی می کنند، نقل مکان می کند. سپس با آمدن جفری فیبز، شاعر خوش تیپ ایرلندی، این چیدمان تبدیل به یک چهارخانه می شود. اما به زودی تنشها و رقابتها آنقدر شدید میشوند که گریوز مظنون به تلاش برای قتل است…
رستاخیزها به 20 سال پس از رویدادهای انقلابهای ماتریکس میرود و زندگی بهظاهر عادی نئو با بازی کیانو ریوز به عنوان توماس ای. اندرسون در سان فرانسیسکو را به تصویر میکشد، جایی که یک تراپیست برای او قرصهای آبی تجویز کرده است. نئو و ترینیتی با بازی کری-آن ماس یکدیگر را نمیشناسند اما مورفیوس با بازی یحیی عبدالمتین دوم قرص قرمز را به نئو پیشنهاد میکند و گشوده شدن درهای ذهنش را به دنیای ماتریکس.
فیلم این دو نفر را در غرب وحشی پیدا می کند، جایی که آنها به نجات یک مزرعه از دست یک شرور کمک می کنند. رقبا با هم متحد می شوند تا به یک دختر گاوچران و برادرش کمک کنند تا خانه خود را از دست یک زمین خوار حریص نجات دهند.
زندگی در تونل برای سه دوست قدیمی به خوبی پیش میرود تا اینکه آنها با یک مامور قطار روبهرو میشوند که زن بسیار سختگیری است و نامهی تخلیه تونل را دارد.
نوجوانی سفید پوست با چند جوان سیاه پوست درگیر می شود و او موضوع را با «درک» ، برادر بزرگ ترش که گرایشات تند نئونازی دارد، در میان می گذارد. «درک» بی مهابا سلاحش را بر می دارد و به سراغ جوانان سیاه پوست می رود، آنان را می کشد، و به زندان محکوم می شود. اما در زندان، به دلیل بدرفتاری زندانیان سفید پوست با او، دیدگاهش نسبت به سیاه پوستان عوض می شود...
تراژدی جانِ جوانی به نام اسکایلر را میگیرد و در حالی که یکی از نزدیکانش به دنبال یافتن پرسشهایش پیرامون آن حادثه است، کشف میکند که اسکایلر سعی دارد از دنیای دیگری با او تماس بگیرد…
پس از امتناع از حمله به مقر دشمن، فرمانده سربازان را متهم به بزدل بودن میکند و افسر ارشد آنها میبایست از این اقدام آنها دفاع کند.
رمان های هِنری، نویسنده جوان، سنتی و ناموفق انگلیسی اصلا فروش نمی روند. اما ناگهان یکی از کتاب هایش در مکزیک می درخشد و مسئول انتشارات به او اصرار می کند که با یک تور تبلیغاتی به آنجا سفر کند. زمانیکه هنری به مکزیک می رسد، متوجه می شود که دلیل محبوبیت کتاب هایش نه نویسندگی او، بلکه چیز دیگریست که از فهمیدنش خونش به جوش می آید.
یک معمار به بیماری جشمی نادری مبتلا می شود و این بیماری او را وارد یک دنیای فراواقعی می کند که در آن انگیزه های حقیقی مردم را می بیند.