
گذشتهی «کِنشین» باعث خراب شدن رستوران مورد علاقهاش «آکابکو» میشود. او دست نوشتهای پیدا میکند که روی آن واژهی "جونچو" نوشته شده است.
مینا بعد از جدایی از همسرش به دنبال شغل و محل اسکانی میگردد. در این مسیر با کامران مدیر رستورانی که در آن کار میکند آشنا میشود. کامران سرپناهی به او میدهد. مینا تحت تأثیر حمایتها و محبتهای کامران به او دل میبازد، کامران نیز به مینا مشتاق و علاقهمند است. روزها از پس هم میگذرد و عشق مینا به کامران کاسته نمیشود و اوج میگیرد. اما کامران دیگر قصد ادامه ندارد…
در فیلم جوکر شخصیت اصلی داستان به نام آرتور فلک است که گویا از مشکل روانی رنج می برد . او از به عنوان دلقک در مهمانی ها ظاهر میشود و امورات زندگی خودش و مادرش ...
در فیلم انگاشته در دنیای گرگ و میش جاسوسی بین المللی ، یک عامل ناشناس سیا ، معروف به قهرمان داستان ، توسط یک سازمان مرموز به نام تنت جذب می شود تا در یک وظیفه جهانی که بیش از زمان واقعی انجام می شود شرکت کند. مأموریت: جلوگیری از شروع جنگ جهانی سوم از آندری ساتور ، یک الیگارشی لشکرکش روسی با توانایی های شناختی. قهرمان داستان به زودی بر مهارت وارونگی زمان به عنوان راهی برای مقابله با تهدیدهای پیش رو تسلط خواهد یافت.
رویدادهای منتهی به قتل عام پورت آرتور در سال 1996 در تاسمانی در تلاش برای درک چرایی و چگونگی وقوع این جنایت.
در زمان اشغال ایران توسط متفقین گروهی ازسربازان ارتش سرخ به هنگام انجام مأموریت خود در مناطق کویری ایران ناپدید می شوند. در پی تلاش برای یافتن این گروه، عدهای از مردان یک ایل حاشیه کویر به اتهام قتل افراد گروه مذکور دستگیر شده و مورد شکنجه و آزار قرار میگیرند. مردان ایل به تلافی صدماتی که از سوی قوای بیگانه بر آنها وارد آمده، تصمیم به مقابله می گیرند.
در فیلم پایان خدمت داستان سربازی است که در روزهای آخر خدمتش، بر خلاف دستور مافوقی که برایش حکم پدر را دارد، عمل می کند و این شروع ماجراست...
قرن سوم هجری، مقارن با خلافت عباسی (دهمین خلیفه) و امامت دهمین پیشوای شیعه امام هادی (ع) است…
اشکوری (مهدی هاشمی) با تخصص خندهدرمانی به ایران بازگشته و در یکی از بیمارستانهای روانی تهران مشغول بهکار میشود. او بر این عقیده است که بیماران روانی را باید شاد نگه داشت و آنها باید به جامعه برگردند. او یک روز سعی میکند گروهی از بیمارانش را برای گردش، به بیرون بیمارستان ببرد و روز دیگر گروه نمایشی را به بیمارستان دعوت میکند. رفتهرفته بیماران به دکتر اشکوری علاقمند میشوند و...
دکتر عالم ، جراح برجستهٔ مغز و اعصاب است و اعتقادی به خدا ندارد . او بهدلایل مختلف فرزندش را فراموش کرده است . وی بهصورت اتفاقی در شب تولد پسرش ، سامان ، از مریضی او ، که تومور مغزی است ، باخبر میشود و بهدنبال پسر ستارهشناسش در کویر بهراه میافتد …