
غریبهای مرموز راهی شهری دورافتاده میشود که تحت سلطه یک جنایتکار بیرحم قرار دارد، با یک مأموریت خشن و قاطع: بازگرداندن عدالت به مردم آن شهر.
وقتی مادری درگیر مشکلات، توسط یک روح شرور که برای کمک به کسبوکارش فرستاده شده تسخیر میشود، سه فرزندش بهطور ناامیدانه به دنبال راهی برای درمان او میگردند.
اِیکی، یک گانگستر قدرتمند، خود را به پلیس تسلیم میکند به این امید که همسر و پسرش زندگی آرامی داشته باشند. اما پس از گذشت 17 سال و آزادی از زندان، متوجه میشود که پسرش به اشتباه به جرایم سنگینی متهم شده است. برای حفاظت از او، ناچار میشود دوباره به زندگی گذشتهاش بازگردد و با دشمنان قدیمی و جدید روبهرو شود.
یک زوج نامزد شده پس از مرگ عمه داماد به خانه اجدادی او بازمیگردند. اما عروس روحنمایی که راز تاریکی از خانواده را پنهان کرده، آرامش آنها را تهدید میکند.
وقتی یک افسر اجتماعی مشتاق و یک کارآگاه سابق بیملاحظه مجبور به همکاری میشوند، هرج و مرج زیادی در خیابانهای روتردام به پا میشود.
وقتی یک دیوار آجری مرموز، آپارتمان تیم و اولیویا را در طول شب احاطه میکند، آنها باید با همسایگان محتاط خود متحد شوند تا زنده از آنجا بیرون بیایند.
دو دختر نوجوان با واقعیتهای عشق، دوستی و ورود به دنیای بزرگسالی دستوپنجه نرم میکنند، آنهم زمانی که یکی از آنها مجبور میشود خانهای را ترک کند که هر دو در آن بزرگ شدهاند.
در هند دهه 1920، پسربچهای اصطبلدار با اسبی سرزنده پیوندی عمیق پیدا میکند. در میانهی شورش و ستم، آرزوی او برای سوار شدن بر این حیوان باشکوه به سفری شجاعانه بدل میشود که چشم او را به مبارزهی مردم کشورش برای آزادی میگشاید.
مِیدیا بهترین لباسهای گلدارش را همراه با کلی دردسر در چمدان میگذارد، وقتی که خانوادهی سیمونز برای شرکت در عروسی طوفانی نوهخواهرزادهاش راهی باهاما میشوند.
اندی سینگر، مشاور املاک درماندهای در نیویورک، زمانی که دختر 10 سالهاش آنا ــ که سالها از او دور بوده ــ ناگهان و بدون اطلاع در میانهی اخراجش از خانه، جلوی در ظاهر میشود، با فروپاشی کامل زندگیاش روبرو میشود.