روایت لوییس وین، هنرمندی انگلیسی که در بین سال های 1860 تا 1939 می زیست. او بیشتر به خاطر نقاشی هایش شناخته شده است؛ نقاشی هایی که در آن ها گربه هایی با ویژگی هایی انسانی و چشم هایی بزرگ وجود داشتند.
داود، بهیار مجرب بیمارستانی است که بیماران مبتلا به مرگ را احیاء میکند. اینک مرگ به سراغ او آمده و از طرفی شوهر همسر سابق او نیز به مرگ محکوم شده است.
در فیلم «زندگی به شرط چاقو»، سعید از فردی طلبکار است که آن فرد به مقدار بدهی اش به سعید هندوانه میدهند! همزمان با این اتفاق، نامزد سعید با خانواده اش عازم تهران می شوند. سعید برای نقد کردن هندوانه ها درگیر ماجراهای جالبی می شود..
مهمت یک مرد جوان است که انبار مواد زائد جامد را در محله اداره می کند، او به همه افراد نیازمند ، به ویژه کودکان و نوجوانان بی خانمان سالهاست کمک می کند...
«مینا» که بازیگر تئاتر است، به دستور مردی دزدیده می شود. پسری اشراف زاده به نام «راجن»، با شنیدن صدای مینا برای نجات او وارد عمل می شود. راجن و مینا به هم علاقمند می شوند اما پدر راجن مخالف ازدواج پسرش با زنی بازیگر است و می خواهد جلوی این وصلت را بگیرد.
جرج بیلی مرد مهربان و مردمدوستی است که پس از ورشکست شدن تصمیم به خودکشی میگیرد؛ اما فرشتهای به نام کلارنس مأمور میشود به روی زمین برود و زندگی او را نجات بدهد…
گئرد وایسلر, بازجوی ارشد اشتازی، پلیس امنیت جمهوری دمکراتیک آلمان و یکی از باورمندان به حکومت سوسیالیستی آلمان شرقی است. او مأمور زیر نظر گرفتن زندگی گئورگ دریمن یک کارگردان تئاتر میشود که مقامات ارشد نیروی امنیتی، به توصیه وزیر فرهنگ و هنر آلمان شرقی، در پی یافتن بهانهای برای ایجاد محدودیت و خانهنشین کردن وی هستند.
گوییدوی یهودی (بنینی) شیفته یک معلم مدرسه به نام «دورا» (براسکی) می شود و با استفاده از طنز و شوخی سرانجام به هدفش می رسد و با او ازدواج می کند. اما چند سال بعد، او از همین حس طنز و شوخی خود باید بهره ببرد تا پسرش را در اردوگاه کار اجباری حفظ کند...