
گروهی از دوستان کنجکاو یواشکی وارد یک کارخانه متروکه کنسرو اسفناج می شوند تا از افسانه «مرد ملوان» که گفته می شود کارخانه و اسکله های محلی را شکار می کند، فیلم مستندی بسازند.
پرنسس سفید برفی زمانی از قلعه فرار می کند که ملکه شیطان در حسادت خود نسبت به زیبایی درونی سفید برفی سعی در کشتن او دارد. او در اعماق جنگل های تاریک با هفت کوتوله جادویی و یک دزد جوان به نام جاناتان برخورد می کند. آنها با هم تلاش می کنند تا از تعقیب بی وقفه ملکه جان سالم به در ببرند و در این روند آرزوی بازپس گیری پادشاهی را دارند.
هاگن فون ترونژه، استاد سلاحهای بورگوندی، پادشاهی آشفتهاش را در حالی که گذشته تاریک خود را پنهان کرده، حفظ میکند. ورود زیگفرید، قهرمان پیشبینیناپذیر کشتن اژدها، تهدیدی برای به هم ریختن نظم قدیمی است. هنگامی که پادشاه گونتر به دنبال کمک زیگفرید برای بهدست آوردن برونهیلد، والکری سرسخت، است، هاگن با انتخابی تراژیک روبهرو میشود که باید بین وفاداری به پادشاه و هویت خود یکی را انتخاب کند.
در دنیای ویران شده توسط زامبی ها، یک نوجوان باهوش و محافظش برای بقا می جنگند، با خطرات بی امان روبرو می شوند و محدودیت های امید و وفاداری را آزمایش می کنند.
پس از یک فصل موفق، وبتون «قاتل جون» در آستانه آغاز فصل دوم خود قرار دارد. جون که از ایدههای جدید خالی شده، از داستان یک ایمیل ناشناس در وبتون خود استفاده میکند، اما به زودی شاهد حملات تروریستی واقعیای میشود که شباهت عجیبی به داستان او دارند.
در سال 2008، گروهی از مردان از دانمارک و سراسر اروپا بزرگترین سرقت تاریخ دانمارک را انجام میدهند. کاسپر، یک بوکسور که فرصتهای زیادی در زندگی برایش باقی نمانده، از سوی طراحان خارجی این سرقت پیشنهادی دریافت میکند تا نقشه آن را طراحی کند.
انسانهایی که توانایی تبدیل شدن به حیوانات را دارند، برای زندگی در میان دیگران بدون فاش شدن قدرتهای ویژهشان با دشواری روبهرو هستند. این گروه تلاش میکند آگاهیبخشی کند و دیدگاه جهانی دربارهی جنگلزدایی و اهمیت زیستگاههای طبیعی را تغییر دهد. اما هنگامی که این تلاشها نتیجهای نمیدهد، ناچار میشوند خود وارد عمل شوند.
دوکه، یک مامور مخفی بینالمللی که سالها پیش پس از یک حادثهی traumatik بازنشسته شده، مجبور میشود دوباره به میدان برگردد، وقتی که یک نیروی ویژهی کماندو، خواهرزادهاش را میرباید و او را مجبور میکند تا برای آزادیاش، یک فرمول علمی گرانبها را بدزدد.
وقتی خوان، یک قاچاقچی جوان بنزین، مجبور میشود برای سازمانی مرموز در بیابان مرزی میان کلمبیا و ونزوئلا کار کند، نامزدش دیانا سفری را آغاز میکند تا رازهایی را که در این سرزمین بیصاحب پنهان شدهاند، کشف کند.
یک کشیش که به وحی الهی ایمان دارد و کارآگاهی که از دیدگاههای پریشان رنج میبرد، پروندهی یک فرد گمشده را دنبال میکنند—و در این مسیر، با شیاطین درونی خود روبهرو میشوند.