
گروهی از جوانان، مرد و زن، که بهعنوان کارگران فصلی در یک کارخانه شکر کار میکنند، با ترس و وحشت ناشی از قلمروی شیاطین، جایی که کارخانه در آن واقع شده است، روبهرو میشوند. آنها باید پیش از آنکه این وحشت جانشان را بگیرد، علت خشم شیاطین را پیدا کنند.
در شب عروسیشان، یک زوج عجیب و غریب وارد یک تعقیب و گریز پرهرجومرج میشوند و در تلاش دیوانهوار برای یافتن «چارلی»ی مرموز، از دست اوباش و پلیسها فرار میکنند.
یک مادر تنها که با مرگ خشونتآمیز همسرش دستوپنجه نرم میکند، با ترس پسرش از هیولایی که در خانه کمین کرده مبارزه میکند، اما بهزودی متوجه حضور شومی در اطراف خود میشود.
کریس و دوستدخترش، رز، آخر هفته به مناطق شمالی شهر میروند تا خانوادهی او را ملاقات کنند. در ابتدا، کریس رفتار بیش از حد خوشخدمتی خانواده را تلاشهای عصبی آنها برای کنار آمدن با رابطهی بیننژادی دخترشان میبیند، اما با گذشت آخر هفته، مجموعهای از کشفیات روزبهروز نگرانکنندهتر او را به حقیقتی میرساند که هرگز نمیتوانست تصورش را بکند.
وقتی یک زوج جوان برای یک تعطیلات عاشقانه به دریاچهای دورافتاده و جنگلی میروند، آرامش آخر هفتهشان توسط گروهی پرخاشگر از نوجوانان محلی برهم میخورد. سر و صدا و شیطنت بهسرعت به خشم تبدیل میشود، زیرا نوجوانان به روشهایی غیرقابل تصور زوج را وحشتزده میکنند و یک سفر آخر هفته به نبردی خونین برای بقا بدل میشود.
وقتی یک غول دنیای موسیقی، که به داشتن «بهترین گوش در این صنعت» شهرت دارد، هدف یک طرح گروگانگیری قرار میگیرد، درگیر یک دوراهی اخلاقی مرگ و زندگی میشود.
یک جاسوس بینالمللی مرموز در خدمت روسیه و یک مأمور اسپانیایی با اصالت مراکشی که برای یوروپل کار میکند، در شهر رقه سوریه ــ پایگاه «دولت اسلامی» خودخوانده (داعش) ــ با هم روبهرو میشوند. هر دو، با وجود آنکه در جبهههای مخالف قرار دارند، هدف مشترکی را دنبال میکنند: یافتن محل اختفای یکی از رهبران اصلی جهاد، معروف به «اردنی»، تا زمینهی حذف او و تسریع سقوط این سازمان را فراهم کنند. در فضایی آکنده از بیاعتمادی متقابل، آنها باید از خطراتی همچون اعدامهای صحرایی و زنانی که به بردگی فروخته میشوند، جان سالم به در ببرند.
قسمت نهم فصل دوم منتشر شد.
تارو ساکاموتو، که روزگاری بزرگترین آدمکش بود، به خاطر عشق بازنشسته شد. اما زمانی که گذشتهاش دوباره سر راهش قرار میگیرد، مجبور میشود برای حفاظت از خانوادهی عزیزش بجنگد.
وقتی یک شبکه جنایتکار شیطانپرست سئول را به آشوب میکشد، پلیس به «شب مقدس» گروهی سهنفره از شکارچیان ماورایی شیاطین ــ روی میآورد تا نظم را بازگردانده و با شرِ رو به گسترش مقابله کنند.
قسمت شانزدهم منتشر شد.
در روستای کادونو، هر نسل یک نگهبان برای دوشیزهی معبد وجود دارد. در دورهی ادو، نگهبان جینتا با دیوی روبهرو میشود که از ظهور آیندهی خدای اهریمنی خبر میدهد؛ ظهوری که به دوران آنها گره خورده است. تلاش جینتا برای جلوگیری از این سرنوشت، قرنها ادامه مییابد.