
جیمی برای یافتن پاسخ به قتل همسرش به زادگاهش بازمیگردد؛ قتلی که پس از دریافت بستهای عجیب رخ داد ـ بستهای که درون آن عروسکی خیمهشببازی به نام «بیلی» بود و احتمالاً با افسانهی خیمهشبباز «مری شا» ارتباط دارد. جیمی که مصمم به کشف حقیقت است، به شهر «ریونز فِر» میرود؛ جایی که شا در آن اجرا میکرد و همانجا نیز به خاک سپرده شده است. اما آنچه در انتظار جیمی است، فراتر از چیزیست که تصور میکرد.
در حالی که توسط روانپزشک پلیس بازجویی میشود، «تابیتا» که تقریباً در حالت کاتاتونیک قرار دارد، تلاش میکند توضیح دهد چرا او و دو نفر از دوستان دوران کودکیاش توسط یک قاتل زنجیرهای تحت تعقیب هستند. حقیقتی که در آستانه برملا شدن است، سه راز تراژیک از گذشتهی آنها را به هم گره میزند. دو نفر از دوستانِ پسر آن دخترها نیز ناخواسته به هدف این بازی مرگبار تبدیل میشوند.
جادوگری کینهتوز به نام «آسا واژدا» همراه با خدمتکار اهریمنیاش «ایگور یاویچ» از قبر بازمیگردند و کارزار خونینی را برای تسخیر بدن نوادهی زیباروی او که شباهت بسیاری به خودش دارد ـ «کاتیا» ـ آغاز میکنند. تنها یک پزشک خوشچهره با کمک اعضای خانوادهاش در برابرشان سد میشود.
مردی آشفته در یک خانه سالمندان شروع به کار میکند و متوجه میشود که ساکنان و سرایداران آنجا اسرار شومی را در دل دارند. او در حالی که ساختمان و طبقه چهارم ممنوعه آن را بررسی میکند، شروع به کشف ارتباطاتی با گذشته خود و نحوه تربیتش به عنوان یک فرزندخوانده میکند.
سه خواهر برای سومین عروسی مادرشان که دو بار بیوه شده به خانهشان بازمیگردند. اما مادر و دخترانش با کمک گروهی رنگارنگ از مهمانان غیرمنتظره عروسی، مجبور میشوند گذشته را مرور کنند و با آینده روبرو شوند.
تام، یک "کارچاقکن" در سطح جهانی، متخصص در دلالی و واسطهگری برای پرداختهای پرسود بین شرکتهای فاسد و افرادی است که آنها را تهدید به نابودی میکنند. او هویت خود را از طریق برنامهریزی دقیق مخفی نگه میدارد و همیشه از مجموعهای از قوانین سختگیرانه پیروی میکند. اما وقتی روزی پیامی از مشتری بالقوهاش سارا میرسد که برای زنده ماندن به محافظت تام نیاز دارد، قوانین به سرعت شروع به تغییر میکنند.
در جنوب ایتالیا، مری، زن جوانی که به نونزیو جنایتکار وابسته است، میخواهد از رابطهی سمیشان خارج شود اما از عواقب آن میترسد. رابطهی عاشقانهی او با جولیو، یک مربی سوارکاری جدید، او را به یافتن شجاعت سوق میدهد. مری با وجود هشدارهای میشل، دوست دوران کودکیاش و شریک نونزیو، عشق به جولیو را انتخاب میکند. نونزیو که احساس میکند به او خیانت شده، نقشهی انتقام میکشد. داستانی از عشق و خون که در آن عناصر واقعی و ویرانگر، عشق و دوستی به نظر میرسند.
دو زن هنگام مرتب کردن وسایل دوست مرحومشان، نوارهای VHS را پیدا میکنند که صحنههای ناآشنا و ترسناکی را نشان میدهد که هر کدام آنها را به دام یک موجود مرموز و بدخواه میکشاند.
بیستوهشت هفته پس از شیوع ویروس مرگبار خشم، ساکنان جزایر بریتانیا نبرد خود را در برابر این یورش از دست دادهاند، چرا که ویروس همه را در آنجا از بین برده است. شش ماه بعد، گروهی از آمریکاییها با این باور که خطر پایان یافته، جرأت میکنند قدم به این جزایر بگذارند. اما خیلی زود آشکار میشود که این بلای خانمانسوز همچنان زنده است و در کمین قربانیان بعدی نشسته است.
پیگیری وسواسآمیز یک عکاس برای پرداختن به موضوعات تاریک، او را در مسیر یک قاتل زنجیرهای قرار میدهد؛ قاتلی که مسافران شبانه را دنبال کرده و در نهایت آنها را به فجیعترین شکل ممکن سلاخی میکند.