داستان شخصیت هایی را بازگو میکند که در صنعت سرگرمی مشغول به کار هستند و به اصطلاح تمام خراب کاری ها را از بین میبرند. لی سونگ کیونگ در نقش اوه هان بیول، سرپرست تیم روابط عمومی یک کمپانی سرگرمی بازی میکند. او با مهارت های بالای خود در تبلیغ، مدیریت بحران و ارتباط با بقیه، آیدل ها را مدیریت میکند. کیم یونگ ده هم در نقش گونگ ته سونگ یک آیدول محبوب که به لبخند مثل فرشته و شخصیت مؤدب خود معروف است بازی میکند. او روحیه رقابتی ای دارد و خیلی زود ناامید میشود...
قسمت یازدهم (آخر) قرار گرفت.
احضار اولین سریال در ژانر وحشت با موضوع اجنه، ارواح و روابط بین این موجودات است و در خلاصه داستان آن آمده است: اغلب ترس ها با شناخت از بین می روند، اما ترس هایی که تا مرگ ناشناخته می مانند، هرگز رهایمان نمی کنند.
منیره و بابک زن و شوهری هستند که پس از 12 سال زندگی مشترک و داشتن یک فرزند، روابطشان به سردی کشیده است. منیره که از وضعیت موجود ناراضی است، برای فرار از شرایط رو به مواد مخدر و رابطه با مردی به نام فرید میآورد. در این وضعیت بابک نیز به زن خودش شک میکند و...
زمانیکه توطئه خطرناکی که با گذشتهی «ناتاشا رومانوف» یا همان بیوهیسیاه در ارتباط است رخ میدهد، قسمتهای تاریک وجودش شروع به خودنمایی میکنند و «ناتاشا» باید با گذشتهاش به عنوان یک جاسوس و روابط ناسرانجامی که قبل از تبدیل شدن به یک انتقامجو داشته، روبهرو شود.
در قسمت دوم خانواده آدامز خواهید دید مورتیسیا و گومز از اینکه فرزندانشان در حال بزرگ شدن هستند و زمان کمتری را با آنها سپری میکنند، ناراحت هستند. اکنون مورتیسیا و گومز برای احیای روابط خانوادگی خود تصمیم میگیرند در روز چهارشنبه پاگسلی، عمو فستر و سایر دوستانشان را به اردوگاه روح زده خود دعوت کرده تا برای گذراندن آخرین تعطیلات خانوادگی، راهی سفر شوند؛ اما شروع این سفر، ماجراجوییهای فراوانی را در سراسر آمریکا برای آنها رقم زده و...
این فیلم روایتگر داستانی جذاب از آدمهای مصیبت دیده، فاجعههای رو به رشد محیطی و معنوی و روابطیست که والدین را به فرزند وابسته میکند.
این فیلم داستانِ زندگی هنری هیل یک خلافکار و روابطش با همسرش کارن هیل و همدستانش جیمی کانوی و تامی دویتو در یک سندیکای خلافکاریِ ایتالیایی-آمریکایی را برای ما روایت میکند.
به تنهایی و عدم وجود روابط عمیق انسانی می پردازد. زندگی مشترک امیر و سیمین به یکباره با ورود زنی دیگر به چالشی مهم و سنگین کشیده می شود…
فیلم به داستان یک مهندس ساختمان می پردازد که جهت معالجه مشکلات روانیش پا به مطب یک روانپزشک می گذارد و در مطب پزشک محبوس می شود و در ادامه مشخص می شود که خود پزشک هم مشکلات پیچیده روحی و روانی دارد و از مهندس محبوس به عنوان سوژه نمایشنامه اش استفاده می نماید. اما...
داستان زندگی مانی، مردی در حدود 40 ساله، خوش تیپ، خوش مشرب و جذاب با روابط عمومی خوب، بسیار زیرک و باهوش، مدیر داخلی دو رستوران خوب شهر را روایت می کند. او سوار بر اتومبیلش در آستانه غروب به طرز بد و عجولانه ای رانندگی می کند زیرا اتفاق بدی در یکی از رستوران ها افتاده و صاحب رستوران او را فراخوانده است. با این حال او در مسیر با دختر جذابی برخورد می کند و از قضا جذب او می شود. با ملاقات دختر، مانی گرفتاری اش را فراموش کرده و سعی در به دست آوردن دختر دارد که در این راه دچار اتفاقات و چالش های فراوانی می شود. او در این مسیر سخت که براساس نیتی غلط بوده خیلی چیزهای زندگی اش را از دست می دهد…