«صفدر کوکبی» اهل آبادان، مرد سادهای است که با رؤیای دستیابی به زندگی بهتر تلاش میکند. روزی تحت تعقیب عدهای ناشناس قرار میگیرد. آنها او را پس از کتک زدن به نقطهی نامعلومی میبرند. «صفدر» وقتی به هوش میآید خود را در مکان تازهای مییابد و میبیند که آدمربایان او را با شخصی دیگر اشتباه گرفتهاند. او سعی میکند خود را از دام آنها برهاند. اما راه گریزی نمییابد...
بزودی
بهداد می میرد. او را در سردخانه می گذارند. همه چیز برای او و اطرافیانش تمام می شود. زمانی بعد او سر حال و سر زنده در خیابان های تهران به دنبال خون می گردد، خونی برای عقرب …
، یک سفر جاده ای بین کانتری تبدیل به بزرگراهی به جهنم برای برندا و خانواده اش می شود. تنها در صحرای نیومکزیکو، آنها باید برای زندگی خود بجنگند وقتی که...
ساره و داوود كه هر دو در كار تهيه فيلم مستند هستند يك شب در حين فيلمبرداري جسدي را در كوچه ي خود مي بينند اما وقتي پليس در محفل حاضر مي شود جسدي را نمي بيند..
یک بانوی نویسنده ایرانی به نام گلرخ کمالی، که سال گذشته شوهرش، ناصر معاصر را به حال قهر و به گمان رابطه ای میان او و منشی شرکتش ترک کرده است، با پایان جنگ به تهران برمی گردد. شوهرش که ورشکست شده و در حال رفتن به زندان است. گلرخ متوجه می شود که ...
قرار است رئیس جمهور از شهری کوچک (جاروف) که مشخص نیست در کجای ایران قرار دارد، بازدید کند. به این علت اکثر مردم شهر شروع به نوشتن نامه برای رئیس جمهور میکنند و مشکلات خود را در نامه توضیح میدهند. داستان از جایی شروع میشود که هیئت دولت و مقامات پس از بازدید از شهر میروند و یک محموله نامه پس از رفتن رئیس جمهور و همراهانش به فرمانداری میرسد و چون قرار است رئیس جمهور در همان روز از طریق فرودگاه به تهران بازگردد نامهها باید هر چه سریعتر به دست رئیس جمهور برسد..
مار کبرای جوانی با دوستش که یک عقرب است، به بیابان سفر میکند تا عشق جدیدش را از دست مرد مارگیری نجات دهد…