
قسمت هفتم منتشر شد.
ده هزار انسان در زمین باقیمانده و مجبور شدهاند که به علت هوای سمی کره زمین، در سیلوهای غولپیکر زیرزمینی که عمقی به میزان صدها طبقه دارند، زندگی کنند. در این مکانها مردم در جامعهای زندگی میکنند که پر از آئیننامههای نوشته شده برای محافظت از آنها میباشد اما هیچکس نمیداند که چرا و چه زمانی این سیلوها ساخته شدهاند.
کشیش کُنته، کارشناس برجسته امور ماوراءالطبیعه و ویسکی، گروهی از سربازان راندهشده را به جزیرهای دورافتاده در اقیانوس آرام جنوبی همراهی میکند تا ناپدید شدن واحدهای تفنگداران دریایی مستقر در آنجا در سال 1944 را بررسی کنند؛ اتفاقی که گفته میشود توسط ارتش امپراتوری ژاپن رخ داده است. اما پس از صحبت با ساکنان جزیره، آنها به زودی کشف میکنند که تفنگداران دریایی در واقع توسط گروهی از لیکانتروپها، که بیشتر به عنوان گرگینه شناخته میشوند، قتلعام شدهاند.
ریکاردو در سال 1994، رویای فیلمساز شدن را کنار گذاشت. او که در بیست و چهار سالگی به نظر میرسید سرنوشت خود را پذیرفته است، زندگی در جامعهای مصرفی و ناشناس. دیگر هیچ امیدی به تبدیل شدن به یک هنرمند نداشت. اما زمانی که رادیو-کانادا با او تماس گرفت و درخواستش را در بین فینالیستهای برنامهی 'La Course' سال 1994-95 انتخاب کرد، شعلهای دوباره در دل او روشن شد. شاید هنوز فرصتی برای دنبال کردن رویایش وجود داشته باشد.
آدام، پسری نوجوان با دلی پر از سوال و کنجکاوی، پس از پیدا کردن نامهای حاوی فهرستی از نامها و آدرسها، تصمیم میگیرد به سراسر کشور سفر کند. او در جستجوی مردانی است که شاید پدر واقعیاش باشند. در این سفر، او با مواجهه با مردانی متفاوت و کشف حقیقتهایی در مورد گذشتهاش، به دنبال یافتن هویتش میرود.
دختری مینیاتوری که توسط والدین حیوانی خود بزرگ شده، به جزیرهای از انسانهای کوچک سفر میکند و فاش شدن حقایق ناراحتکنندهای درباره ریشههای خود را کشف میکند.
یک صندوقدار بانک که با کمبود پول مواجه است، وارد یک طرح سرمایهگذاری پرخطر میشود و به زودی به دنیای تاریک پولشویی کشیده میشود.
این کریسمسی فراموشنشدنی برای مردم ولینگتون کنار دریاست، زمانی که بدترین طوفان برفی تاریخ برنامههای همه، حتی بابانوئل را تغییر میدهد.
ساکنان التقاطی یک شهر کوچک جزیره ای زیبا باید در قتلی هیجان انگیز و کشف یک میلیون دلار دست به کار شوند که منجر به یک سری تصمیمات بد فزاینده می شود که جامعه زمانی صلح آمیز را به هم می زند.
اوزی، پس از جدا شدن از والدینش زمانی که خانهشان در جنگل نابود میشود، توسط صاحبان مهربان یک پناهگاه حیاتوحش نجات داده میشود. آنها اوزی را در امنیت نگه میدارند و به تدریج به او زبان اشاره را آموزش میدهند. اوزی با ترکیب مهارتهای جدیدش و استعداد طبیعیاش در استفاده از شبکههای اجتماعی، بهسرعت مخاطبان جهانی پیدا میکند. زمانی که او متوجه میشود ممکن است والدینش زنده باشند، تصمیم میگیرد سفری را برای یافتن آنها آغاز کند و در عین حال جهان را از وقایعی که در جنگلهای بارانی رخ میدهد، آگاه کند، پیش از آنکه
یک شکارچی جایزهبگیر خوکصفت مأموریت جدید خود را میپذیرد: گرفتن پیکلز، فیلی سادهلوح و پرشور. اگرچه ابتدا قصد دارد این فیل سرزنده را به دام بیندازد، اما این دو شخصیت نامتعارف در نهایت سفری ماجراجویانه را آغاز میکنند که در آن، بهترین ویژگیهای هر یک آشکار میشود و پیوندی غیرمنتظره میانشان شکل میگیرد.